جامعه در فلسفه فوکو

وقتی سخن از تاریخ به میان می آید شاید تعداد معدودی از افراد به نقش آن در سیر فکری فلاسفه اهمیت دهند. اما برخی از فیلسوفان توجه خاصی به این مطلب نشان داده اند، به گونه ای که حتی تفسیر …

وقتی سخن از تاریخ به میان می آید شاید تعداد معدودی از افراد به نقش آن در سیر فکری فلاسفه اهمیت دهند. اما برخی از فیلسوفان توجه خاصی به این مطلب نشان داده اند، به گونه ای که حتی تفسیر فلسفه ایشان که بیانگر نوع نگرش آنها نیز می باشد بدون در نظر گرفتن اثر تاریخ در زندگی انسان ها، غیر ممکن بوده و موجب انحراف از دیدگاه ایشان و یا ارائه بیان اشتباهی از آن شود.
میشل فوکو یکی از فیلسوفان فرانسوی قرن بیستم می باشد و از جمله معدود کسانی است برای تاثیر تاریخ اهمیت ویژه ای قائل بوده است. شاید نتوان به راحتی با مطالعه آثار و نظریات فوکو، سیری ثابت و بلاتغییر را در زندگی و نظریات او جست و یا حتی ممکن است گاهی با تناقضاتی در فعالیت ها و آثار او روبه‌رو شد. فوکو در آثار و گفته های خود به مسئله تاریخ توجه بسیاری داشته است. اولین فعالیت های فوکو درباره بیماری ها و ناتوانی های روحی بود. از آنجا که ذهن او آمیخته با تاریخ شده بود، بررسی های او درباره این بیماری ها نیز، همگی با رویکردی تاریخی تحلیل و توجیه می شدند. او در این باره به برخی موارد توجه خاصی داشته و سعی کرده است تعریف صحیحی از بعضی عباراتی ارائه دهد که در این نوع از بیماری ها به کار گرفته
می‌شدند. در همین راستا مفهوم دیوانگی یا غیر عادی بودن نیز از جمله مسائل مورد نظر او بود. در آن زمان تعابیر مختلفی برای بسط این مفهوم مطرح شده بود ولی از نظر این فیلسوف فرانسوی، دیوانگی در واقع نبودِ عقلانیت (‏Reason‏) به حساب می آمد. او این غیرعقلانیت را این گونه بیان کرده است که غیر عقلانیت در واقع طرد هنجارهایی است که از طرف جامعه، عقلانیت محسوب می شوند.‏
اهمیت دادن مسئله تاریخ در فلسفه فوکو منجر به این شد که او نگاه دقیقی به تاثیر جامعه بر رفتارها و زندگی انسان ها داشته باشد. این نکته در آثار او به وضوح قابل مشاهده است. البته فوکو تنها به بررسی نظریه ها و مفاهیم مشغول نبود و بر خلاف گذشتگان که معمولا به تبیین تئوری ها و مفاهیم خاص می پرداختند، روش بررسی ساختارهای زبانی و ابتنای آنها در جامعه را پیش گرفت و در این زمینه فعالیت‌های عمده ای را انجام داد.
فوکو همچنین درباره علم انسان ها در هر دوره از تاریخ، معتقد بود که دانش بشری به سیستم های اجتماعی گره خورده است. بیشتر متفکران در آن دوران این گونه می پنداشتند که معرفت آدمی به نظام های اجتماعی تقلیل می یابد، در حالی که فوکو اجتماع را در سطحی برابر با دانش معرفی کرده است. میشل فوکو با تاثیری که از تاریخ نگاران می گرفت تاثیر فرد را حذف کرد. البته یکی از تناقضات در آرای او، که در ابتدا هم به آن اشاره شد، مربوط به همین مسئله می شود. زیرا او در بررسی مسائل جنسی هنگامی که بر روی فلاسفه یونان باستان به تحقیق مشغول بود به اثرات فرد و اخلاق نیز توجه می کرد. علاوه بر کارهایی که فوکو تا آن زمان انجام داده بود، او در این سیر مطالعاتی به فلسفه زیبایی شناسی و فلسفه هنر نیز علاقه مند شد.
یکی از ویژگی های فلسفه فوکو این است که او برای تقویت نظام فکری خود بسیار کوشش کرد. به عنوان نمونه او برای این کار از مثال ها و تحقیقاتی مثل معنای مدرن جنگ، مسائل و انحرافات جنسی، بیماری‌های روانی، هرمنوتیک موضوعی و فلسفه زندان ها استفاده می کرد و این یکی از خصوصیات منحصر به فرد فلسفه فوکو می باشد.‏
یکی از فیلسوفان و تاریخ نگاران اندیشه در فرانسه میشل فوکو است که در سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۴ می زیسته است. او به تحصیل فلسفه و روانشناسی پرداخت و به دلیل عدم رضایت از فرهنگ و جامعه فرانسه در کشورهای لهستان، آلمان و سوئد مشغول به کار شد. موضوعات مورد نظر فوکو بررسی مسائلی از قبیل جنون، باستان شناسی، تبار شناسی، اخلاق و جنسیت بودند. او بحث روانشناسی و جنون را با در نظر گرفتن تاریخ بررسی می کرد. در گذشته دیوانگی را نوعی بیماری می دانستند اما فوکو آن را برابر با عدم وجود عقلانیت می دانست. عقلانیت در هر زمان، جامعه و فرهنگی به صورت های متفاوتی معنا پیدا می کند پس معیار دیوانگی از جامعه ای تا جامعه ای فرق می کند. آنچه در دیدگاه تاریخی فوکو اهمیت ویژه ای داشت حذف فاعل به عنوان نقطه مرکزی در بررسی های تاریخی و فلسفی بود و اصطلاح علوم انسانی را رواج داد. او دید فردگرایانه به دانش را به جامعه تعمیم داد.‏

شادی محمدی