نگاهی به فیلم«برف روی کاج ها»

یکی از فیلم هایی که برخی از رسانه ها تا قبل از برگزاری جشنواره هیاهوی بسیاری بر سر آن راه انداختند، «برف روی کاج ها»بود. اما با نمایش این فیلم در جشنواره، نتیجه ای برعکس این تبلیغات …

یکی از فیلم هایی که برخی از رسانه ها تا قبل از برگزاری جشنواره هیاهوی بسیاری بر سر آن راه انداختند، «برف روی کاج ها»بود. اما با نمایش این فیلم در جشنواره، نتیجه ای برعکس این تبلیغات پدیدار شد.
«برف روی کاج ها» به شکل نمایانی از الگوی فیلم های اصغر فرهادی و میزانسن های سینمایی او پیروی کرده و این الگوبرداری به نحوی اتفاق افتاده که مخاطب جدی با دیدن اول سکانس ها و حتی پلان ها و قالب بندی های فیلم خاطره فیلم های آن کارگردان در ذهنش تداعی می شود. البته این موضوع الزاما نقطه منفی برای فیلم «برف روی کاج ها» به شمار نمی آید. البته اگر آنچه در فیلم رخ داده به این شکل به اجرا نمی رسید و به اینجا منتهی نمی شد که کلیت فیلم عملا در خدمت یک الگوبرداری صرف از سینمای فرهادی قرار گیرد.و این دقیقا همان چیزی است که در تمام لحظات فیلم به شکلی نمایان به چشم می خورد. نوع تصویربرداری، نوع میزانسن، نوع حرکت دوربین و حتی آنچه از ساختار به متن و محتوا سرایت کرده همگی گویای همین واقعیت است.این موضوع تا بدان جا پیش رفته که «برف روی کاج ها» در مضمون و مفاهیم به کار گرفته شده و در متن هم نمایه هایی از فیلم فرهادی را به همراه دارد.
اما از اینها که بگذریم و حتی اگر این نکات را نادیده بگیریم، در تحلیل مضمون و محتوای فیلم به این نکته می رسیم که «برف روی کاج ها» یک پرداخت دم دستی از موضوعی کلیشه ای و تکراری دارد که تلاش می کند پیش از آنکه در خدمت یک پرداخت سینماورزانه اصیل و ناب باشد تکرار کلیشه ای یکی از کهنه ترین و نخ نما شده ترین مضامین و مفاهیم این سال ها را بیاورد یعنی بحث خیانت و عجیب و جالب اینجا است که این موضوع خیانت حالا دیگر از قالب مضمونی صرف خارج شود و وجهی استعاری بیابد در بازتعریف طبقه متوسط و طیف رو به گذار سینمای ایران.گر چه تمامی این عبارت ها و توصیف ها و القاب در یک فضای پر از تسامح و بدون لحاظ شدن دقت های لازم مورد استفاده قرار می گیرد و وجه علمی واژه ها آنچنان که باید و شاید لحاظ نمی شود اما با این حال این اتفاقی است که در حوزه سینما و در تولید آثار هنری ما در حال رخ دادن است و نمی توان از آن چشم پوشی کرد و ندیده اش گرفت.
فیلم سینمایی «برف روی کاج ها» اصلا نتوانست توقعات منتقدان را برآورده سازد؛ چرا که نتوانسته بود اصول مبنایی یک فیلم ناب و ارزشمند را به شکلی درخور لحاظ کند و این موضوع چه در ساختار و چه در محتوای فیلم قابل ردیابی است:
میزانسن های تکراری، حرکت دوربین های بی وجه، دیالوگ های بد و گل درشت و به ویژه جزئی نگری های بی فایده و عبث. همه این ها مجموعا دست به دست هم داده و فیلم «برف روی کاج ها» را به اثری زمخت و آشفته بدل کرده که نه لحن خود را یافته و نه فرمی را پی ریزی کرده است.تنها می ماند همین موضوع خیانت که در بیش از ۸۰ درصد فیلم هایی که تا حالا دیده ایم موضوع محوری بوده و معلوم نیست دوستان فیلم ساز ما در حال نمایاندن ذهنیات خود هستند یا واقعیت ها و حقایق جامعه، اما در حال انجام هر کدام از این دو که باشند، سوال اینجاست که چرا این طور و این گونه؟ و چرا بدون رعایت و لحاظ کردن ابتدایی ترین و اولیه ترین اصول مبنایی زیباشناسی تصویر؟برف روی کاج ها هر چه که باشد، هر چه که بود، ابدا حرف تازه ای برای سینمای ما نداشت ...!


محمد قمی