تاریخ و تاثیر مورخان بر آن

منابع تاریخی، یکی از ارکان مهم ما برای رجوع به گذشته و عبرت آموزی از آن هستند. ولی سئوال مهم آن است که این منابع از چه ارزشی برخوردارند؟ بر اساس کدام معیار می گوییم فلان کتاب تاریخی …

منابع تاریخی، یکی از ارکان مهم ما برای رجوع به گذشته و عبرت آموزی از آن هستند. ولی سئوال مهم آن است که این منابع از چه ارزشی برخوردارند؟ بر اساس کدام معیار می گوییم فلان کتاب تاریخی موثق و دیگری غیر قابل اعتماد است؟ اگر فرض کنیم کار مورخ جمع آوری اسناد تاریخی و چینش آنها در کنار هم برای به‌دست آوردن یک داستان خطی و علی از تاریخ است، این گزینش چگونه رخ می دهد؟
بسیاری از مردم معتقدند تاریخ، به خودی خود، نقشی آزمایشگر و سپس اثباتگر ایفا می کند. اما امروزه این تلقی به شدت مورد انتقاد فلاسفه قرار گرفته است. احتمالا در محافل مختلف بسیار شنیده ایم که قانون جاذبه توسط نیوتون و با سقوط یک سیب رخ داده است. اما جالب است اگر بدانیم فیلسوفی به نام دوهم پس از تحقیقات بسیار در کتب تاریخی ای که کمتر به آنها توجه شده است، اثبات می کند که قانون جاذبه ریشه در دوره یونان باستان دارد و پیشرفت آن به‌صورت متداوم ادامه پیدا کرده است تا در زمان نیوتون به‌صورت مدون در آمده است.‏
نکته مهمی که همگان در مورد تاریخ بدان اذعان دارند عدم دسترسی به حقیقت گذشته به معنای واقعی کلمه است. گذشته با تمام جزئیاتش معدوم شده و هیچ گونه دسترسی مستقیمی به آن وجود ندارد. حتی مصاحبه یا صحبت با کسانی که در آن حادثه تاریخی موثر بوده اند (تاریخ شفاهی) نیز به معنای دسترسی مستقیم به این واقعیت نیست. این حکم به‌خاطر جرح و تعدیل و قدرت تخیل بسیار بالای مغز و فراموش کاری آن در بیان جزئیات است. اما حالا که به تاریخ دسترسی مستقیم نداریم پس چه باید کرد؟ آیا تاریخ و تاریخ نگاری علمی بی فایده است و باید آن را کنار گذاشت؟ پاسخ ما و بسیاری از فلاسفه به این سئوال خیر است. ‏
فلاسفه ای مانند گلداشتاین(۱) معتقدند تاریخ نگاری همواره تحت تاثیر منویات و شرایط تاریخ نگار و جامعه اش است. شرایط و عوامل روان شناسی و جامعه شناسی در نگارش یک تاریخ تاثیر دارند. این تاثیر در گزینش وی در انتخاب حوادث تاریخی و ترتیب آنها رخ می نماید. به طور مثال اگر جامعه مورخ به دین یا آیین خاصی گرایش داشته باشد تاثیر آن جامعه در تاریخ نگاری او به وضوح مشاهده
می شود. تصور دانشمند یا مورخی فارغ از تمام القائات جامعه (از جمله خانواده، جامعه شهری، یا حتی اجداد وی و مطالعات پیشین وی و بسیاری مسائل دیگر) تقریبا غیر ممکن است. اگر نگوییم تمام، بیشتر اجزای طرز تفکر ما برگرفته از شرایط محیطی و داده های ورودی ما است. البته این میزان در افراد مختلف تفاوت دارد ولی نمی توان کسی را فارغ از شرایط اجتماعی محیطش در نظر گرفت. ‏
علاوه بر تاثیر هایی که جامعه در متن تفکر متفکران می گذارد، پذیرش یا عدم پذیرش آنها (توسط جامعه علمی) نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. مسلما هر فیلسوف یا مورخی علاقه مند است تا تراوشات ذهنی او مورد استقبال و استفاده دیگران قرار گیرد. اگر شخص خاصی در جوامع علمی و عمومی مورد طرد واقع شود احتمال ادامه فعالیتش به کمترین مقدار ممکن می رسد. همچنین حمایت هایی که جامعه و افراد دارای قدرت و ثروت از تحقیقات تاریخی انجام می دهند باعث گسترش بخش یا بخش هایی از یک علم خاص می شود. بارها و در جوامع مختلف دیده ایم که دولت ها به مورخان جهت دهی می کنند. مسلما دولت کمونیست اجازه چاپ رسمی متونی علیه خود را صادر نخواهد کرد و از متونی که این فکر حزبی را تقویت کند، حمایت می کنند.‏
البته در این مقاله کوتاه نمی توان همه جوانب تاریخ نگاری و عوامل موثر بر آن را بررسی کرد. اما نکته قابل توجه آن است که در هیچ تاریخی نمی توان به‌صورت کامل و بسیط بی طرف بود. «اعتقاد به یک هسته درونی در واقعیات تاریخی که به‌طور عینی و خارج از تاویل و تفسیر مورخ وجود دارد، سفسطه مهملی است»(۲) گلداشتاین یکی از مهمترین کسانی است که در کتاب خود (۳) نقش جامعه و روان شناسی مورخ را در گزینش داده های تاریخی، چینش آنها و چاپش موثر می داند. او افرادی مانند گردگریند (۴) پوزیتیویست را که معتقدند هدف مورخ کشف واقعیات بی چون و چرا و همه فهم است، مورد انتقاد قرار می دهد. ایده سنتی و مندرس اینکه تاریخ، واقعیتی صلب و بدون جانب داری است که همه انسان ها از همه قاره ها در فهم آن برابرند، باید برای همیشه فراموش شود. با این همه نباید فراموش کرد که تاریخ هرگز مونولوگ شخصی مورخ درون ذهن خود نیست. هرگز نباید انگاشت که تاریخ نگار مجموعه افکار خود را می نگارد. گلداشتاین معتقد است تاریخ دیالکتیک و مسیر دو جانبه ای بین شخص تاریخ نگار و مجموعه وقایع تاریخی است که توسط مورخ مدون می شود.‏
اما سئوال بعدی آن است که اگر نقش شخص مورخ در نگارش تاریخ تا این حد مهم است، ارج و ارزش تاریخ از چه منبعی گرفته می شود. در اینجا باید توجه داشت که گرچه افکار و نظرات مورخ در نگارش او عجین است اما کماکان بی طرفی او به گونه ای که توسط همان جامعه یا عاملان تاریخی همان حادثه مورد پذیرش واقع شود، بسیار مهم است. البته گلداشتاین عامل صدق نسبی تاریخ نگاری ها را توسط عرف می پذیرد. او معتقد است گرچه تاریخِ محض، بین الانفسی نیست ولیکن چون برگرفته از جامعه شناسی و روان شناسی معاصر است، در زمان معاصر مورد پذیرش آن جامعه قرار می گیرد. هرچه یک تاریخ جامع تر و بهتر باشد در جوامع بیشتر و در زمان های بیشتری تداوم خواهد یافت. ‏


پانویس ها:‏
۱) Goldstein L.J.‎
‏۲)‎‏ ای اچ کار - تاریخ چیست؟ - مترجم: ح کامشاد - نشر خوارزمی - ۱۳۵۱‏
‏۳) ‎ Toward a logic of historical constitution - ۱۹۸۳ ‎
‏۴) ‏Gradgrind‏