مرگ؛ کسب و کاری پر درآمد

اولین فیلم هر کارگردانی از هر منظر می‌تواند برای او و مخاطبش مهم باشد. سنجاق شدن کلمه «اولین» به کارگردان اثر می‌تواند جای خوبی باشد تا صاحب اثر ضعف‌های فیلمش را با آن بپوشاند …

اولین فیلم هر کارگردانی از هر منظر می‌تواند برای او و مخاطبش مهم باشد.
سنجاق شدن کلمه «اولین» به کارگردان اثر می‌تواند جای خوبی باشد تا صاحب اثر ضعف‌های فیلمش را با آن بپوشاند و به قولی بتواند خود را پشت این توجیه که این «اولین» ساخته اوست پنهان کند، اما برای امیر ثقفی کارگردان فیلم «مرگ کسب و کار من است» این اتفاق نیفتاده است. او همچنان از فیلمش دفاع می‌کند و با این کار اطمینانی به مخاطبش می‌دهد که با اثری قابل تامل رو به روست.
هر چند ریتم کند فیلم با قصه‌ای که در برخی جاها به سردرگمی می‌رسد، شاید قابل دفاع به نظر نرسد اما کلیت فیلم آنقدر خوب و البته متفاوت هست تا برای دیدنش چندان به این نکته که این اولین ساخته ثقفی است، دقت نکنیم.
این فیلم هم در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر و هم در جشن خانه سینما توانست نظر منتقدان و سینماگران را به خود جلب کند و نام کارگردانش را به عنوان سینماگری خوش‌آتیه مطرح ساخت و این موضوع زمانی که اغلب سینماگران ترجیح می‌دهند به سمت فیلم‌هایی بروند که از موفقیتشان در گیشه مطمئن باشند، قابل تقدیر است.
هرچند استقبال چندانی از این فیلم در زمان اکران نشد اما باید اذعان کرد که این فروش حداقلی هم با توجه به موضوع و محتوای اثر قابل پذیرش است.
در اکران فیلم‌های خاص (که البته چندان به این لقب اعتقادی ندارم) موانع بسیاری پیش روست و همواره باید این موانع را در ساخت و تولید اثر نیز لحاظ کرد، گرچه طیف افرادی که معتقدند این موضوع نباید در حاصل کار برای مخاطب به عنوان معیاری مهم تلقی شود کم نیستند، اما در روزگاری که حجم فیلم‌های بزن در رویی که تنها به بازگشت چندین برابری سرمایه فکر می‌کنند کم نیستند، اکران فیلمی چون «مرگ کسب و کار من است» که صادقانه به پرداخت و روایتی اخلاقی می‌پردازد، اتفاقی مهم است.
البته ایرادهایی نیز به فیلم وارد است که شاید مهم‌ترینش این باشد که فیلم جایی برای مخاطبان عامی که چندان به دنبال پیام‌های تنیده شده در لایه‌های زیرین فیلم نیستند، ندارد و تنها مخاطبی را طلب می‌کند که تیزهوشانه روند داستان و اتفاقات فیلم را دنبال کند.
در روایت داستان هم فیلم دچار همین مشکل می‌شود و در برخی از صحنه‌ها همان مخاطب خاص را دچار خستگی می‌کند.
وجود نماهای طولانی مبارزه دو شخصیت اصلی فیلم در سرمای زمستان و میان برف‌های کوهستان جز جذابیت‌های فراوان بصری که تنها در سینما لذتبخش است هیچ کمکی به روند فیلم ندارد.
با این حال «مرگ کسب و کار من است» یکی از آثار آبرومندی است که انتظار را برای ساخت فیلم‌های بعدی کارگردانش دوچندان می‌کند.

میثم اسماعیلی