بحثی درباب ضرورت وجود دولت

مسئله اساسی که همواره برای اندیشمندان سیاسی مطرح بوده است و در نوشته ها و کتب نظریه پردازان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته ضرورت یا عدم ضرورت وجود دولت در جامعه است. اندیشمندان …

مسئله اساسی که همواره برای اندیشمندان سیاسی مطرح بوده است و در نوشته ها و کتب نظریه پردازان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته ضرورت یا عدم ضرورت وجود دولت در جامعه است.
اندیشمندان و فیلسوفان سده های مختلف از دوران باستان تا قرن حاضر، این ضرورت را مورد بررسی قرار داده و شرایط و ویژگی هایی برای آن بیان نموده اند. ‏
همان گونه که هر مسئله‌ای نکات ضعف و قوتی دارد، وجود دولت در جامعه نیز دارای دو جنبه منفی و مثبت است و نظریه پردازان مکاتب گوناگون با طرفداری و مطرح ساختن یکی از این جنبه ها، ضرورت وجود دولت در جامعه را رد یا قبول نموده اند. عده ای، مانند آنارشیست‌ها و مارکسیست ها، آثار جنبه های منفی دولت یعنی استثمار فرد و یا آلت دست طبقه دارنده وسایل تولید شدن و دخالت زیاد در زندگی خصوصی افراد را، از جنبه های مثبت دولت بیشتر می دانند و معتقدند دولت ها همیشه از قدرت سوء استفاده می کنند و بنابراین تا وقتی وجود دارند بشر روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید. آنها
معتقدند استبداد از ذات دولت ناشی می شود و باید طوری عمل نمود تا دولت پژمرده و ضعیف و جامعه به صورت مجموعه‌ای از خانواده ها اداره گردد.
در واقع این گروه با نادیده گرفتن جنبه های مثبت بر مسائلی تاکید کرده اند که در برخی از جوامع دیده شده است.‏
برخی دیگر ضمن بررسی جلوه های مثبت دولت معتقدند یک دولت را می توان در چهار قالب مطالعه کرد. این چهار قالب عبارتند از:‏
۱) نحوه تکوین‏ دولت که شامل دو الگوی مکانیکی و ارگانیکی است؛ ۲. عناصر متشکله دولت که عبارتند از قلمرو، ملت، حاکمیت و ایدئولوژی ۳. وجوه دولت که شامل چهار وجه است، که با تعادل بخشیدن به این وجوه می توان جنبه های مثبت دولت را تقویت نمود. این چهار وجه عبارتند از: الف) وجه تامین منافع عمومی ب) وجه تامین بخش خصوصی پ) وجه اجبار و حاکمیت ت) وجه ایدئولوژی. ۴. وظایف دولت که انجام آن در زندگی افراد نقش بسزایی دارد.
این وظایف عبارتند از: الف) ایجاد هنجارهای مشترک (قانونگذاری) ب) حفظ همبستگی از طریق زدودن اختلافات (قضائیه) پ) نیل به اهداف (اجراییه) ت) تطبیق دادن جامعه با شرایط جدید. ‏
به نظر می رسد که نتایج مثبت و سنجیده ای که از وجود دولت عاید جامعه و مردم می شود از جنبه های منفی آن بیشتر است. چرا که انجام وظایف دولت باعث می گردد تا مردم از امنیت و نظم برخوردار شوند و حقوقشان توسط دیگران مورد تعرض قرار نگیرد. وجود دولت تضمینی است برای اجرای قوانین و مقررات حاکم بر جامعه.
بدون قانون اجتماع معنا و مفهومی ندارد و وجود آن زیر سئوال می رود. این مسئله دیدگاه ضرورت وجود دولت را به اثبات می رساند. این دیدگاه تلاش می نماید تا به شیوه‌های مختلف از نکات منفی کاسته شود.
با قبول فرض وجود ضرورت دولت سئوالی که مطرح می‌شود این است که چه کسی حکومت کند تا از اقتدارش سوء استفاده ننماید؟ این سئوال به وجود آورنده نزاع های طولانی بین اندیشمندان بوده است، و به نوبه خود دیدگاه‌ها و نظریات مختلفی را بیان نموده است.
به طور کلی در مورد این مسئله نیز، دو دیدگاه خدا‌محوری و انسان محوری وجود دارد. در قرون وسطی نیز وجود کلیسا و ارجحیت فرامین صادره از آن بر دستورات پادشاهی نشانی بر وجود دیدگاه خدا محوری در برهه ای از تاریخ اروپا بوده است ولی در پایان قرون وسطی و شروع دوران معاصر منبع اقتدار از خدا محوری به انسان محوری تبدیل گردید. به این ترتیب با اثبات ضرورت وجود دولت در جامعه، مسائل و دیدگاه های جدیدی مطرح گردید که هر کدام مکتب و نظریه‌ای خاص ایجاد نمود.

نسترن میرزایی