گاناراجیا! این نام عجیب و غریب

گاندی می گوید: «هیچکس به من لطمه نمی‌زند، مگر با اجازه خودم». بعد از این جمله که هیچ ربطی به گزارش مصور من ندارد، باید بگویم که هر سرزمین جدیدی در نگاه شما برابر است با نخستین تاثیری …

گاندی می گوید: «هیچکس به من لطمه نمی‌زند، مگر با اجازه خودم». بعد از این جمله که هیچ ربطی به گزارش مصور من ندارد، باید بگویم که هر سرزمین جدیدی در نگاه شما برابر است با نخستین تاثیری که بر شما داشته است.
گاندی می گوید: «هیچکس به من لطمه نمی‌زند، مگر با اجازه خودم». بعد از این جمله که هیچ ربطی به گزارش مصور من ندارد، باید بگویم که هر سرزمین جدیدی در نگاه شما برابر است با نخستین تاثیری که بر شما داشته است. برای من ورود به دهلی نو برابر بود با صدای ممتد بوق ماشین‌ها که اندکی بعد دانستم این جزئی از رویه عادی زندگی در آنجاست. و اما این نیز به گزارش مصور من ربطی نداشت.
مسلمانان و سایر ادیان در هند همزیستی مسالمت‌آمیزی کنار یکدیگر دارند. این عکس، نقشی قدیمی از معماری اسلامی در این سرزمین بزرگ است که همه در آن به الله احترام می‌گذارند.
صدای ممتد بوق ماشین‌ها، فقر، گدایان بی‌شمار، جمعیت زیاد، آلودگی هوا، کودکان متکدی، و اگر مثل من بد بیاورید، سردترین هوای دهلی نو در پنجاه سال اخیر، هیچ‌کدام، از بزرگی هندوستان کم نمی‌کند. جایی که تاریخ، فرهنگ و ادیان در چهره اسرارآمیز یک پیرمرد جوکی یا کودکی فقیر مخفی شده است.
و اما چیزی که ممکن است به این گزارش مصور مربوط باشد: هندوستان سرزمینی است با خدایانی قابل لمس و تماشا که عکس ها و پوسترهای آنها در هر کوی و برزنی دیده می‌شود. تصور کنید اتاقی را که پر شده است از تصاویر خدایان! جالب نیست؟ شما از راننده تاکسی می‌پرسید: «این عکس پدربزرگ شماست؟» و پاسخ می شنوید: «نخیرم! این خدای منه ... و البته یکی از چند تا ...»
و اما در مورد اسم این مقاله؟ چرا سری به اینترنت نمی‌زنید و معنای آن را در موتور جست‌وجوگر گوگل تعقیب نمی‌کنید؟