مـن، بـچـه‌هـا و وقـایـع اطـرافـشـان

وقتی که فوق‌لیسانسم را در رشته تئاتر گرفتم، چیزی در ذهنم جرقه زد و آن این بود که نمایش چقدر می‌تواند در زندگی آدم‌ها تاثیر داشته باشد. تظاهر و دروغی در آن مطرح نبود و واقعا به …

وقتی که فوق‌لیسانسم را در رشته تئاتر گرفتم، چیزی در ذهنم جرقه زد و آن این بود که نمایش چقدر می‌تواند در زندگی آدم‌ها تاثیر داشته باشد. تظاهر و دروغی در آن مطرح نبود و واقعا به دنبال آن بودم که بدانم نمایش چه کمکی می‌تواند به انسان بکند.
ما در زندگی روزمره و در رودررویی با آدم‌ها شاهد شیوه‌های متفاوتی از برخورد هستیم که این شیوه‌ها بی‌شباهت به بازیگری نیستند. مطالعه بیشتر در این زمینه را شروع کردم و آثار روان‌شناسانی مثل «یونگ» و «فروم» به کمکم آمد. کم‌کم وارد تدریس تئاتر شدم و احساس کردم شاگردهای کم‌سن‌و‌سال‌تر (حدود سنین ۱۸ و ۱۹) به جز کارگردانی و بازیگری، آموزه‌های روانی و اجتماعی خاصی از کلاس‌ها برداشت می‌کنند. آنها می‌توانستند حضوری دلنشین‌تر و خلاق‌تر در جامعه داشته باشند و ضعف‌های پیشین خود را در شناخت افراد و ارتباط برقرار کردن با آنها جبران کنند.
شرایط اجتماعی و فرهنگی در کشور ما به‌گونه‌ای بوده که متاسفانه حتی یک نابغه یا مهندس هم ممکن است از نظر برقراری ارتباط و نحوه بیان در محیط جامعه با مشکل روبرو باشد. بنابراین تصمیم گرفتم در کلاس‌های بازیگری روی بچه‌های ۱۰ تا ۱۵ ساله تمرکز کنم و کارکرد ویژه‌ای برای نمایش قائل شوم. مدرسه هنر و ادبیات کودک و نوجوان به من پیشنهاد داد برای این گروه سنی تدریس کنم. من هم برای اولین بار تجربه تدریس و تجربه‌های ذهنی و مطالعاتی‌ام را با شیوه‌ای که نامش را «حضور خلاق یا داستان بازی» گذاشتم ارائه دادم. در این کلاس‌ها بچه‌ها را مجبور می‌کنم درباره وقایع و آدم‌های اطرافشان بنویسند، به دور و بر و نزدیکانشان نگاه دقیقی داشته باشند و هرچه می‌بینند و احساس می‌کنند، روی کاغذ بیاورند.
بعد تک‌تک نوشته‌ها را می‌خوانیم و آنها را با حضور بچه‌ها بازی می‌کنیم. درواقع شخصیت‌هایی که بچه‌ها در نوشته‌هایشان توضیح داده‌اند، می‌شناسیم و نقششان را بازی می‌کنیم و یاد می‌گیریم که نگاه و احساس خودمان را هم بیرون بریزیم. این روش باعث می‌شود روی ضعف‌های بچه‌ها هم کار کنیم؛ ضعف‌هایی که گاه مربوط به خلقیات و آداب حرف زدن می‌شود و گاه به مشکل ارتباط برقرارکردن یا خجالتی بودن؛ مثلا کودکی که مشکل بیان دارد، در نقش یک آدم حراف قرار می‌دهیم تا آن را بازی کند و اعتماد‌به‌نفس بیشتری در حرف زدن پیدا کند. تصمیم گرفتم این روش را برای بچه‌های ۱۵-۱۰ ساله به کار بگیرم و خودم به عنوان رهبر جمع حضور داشته باشم و هدایت این مسیر را به‌عهده بگیرم. فکر می‌کنم این روش باعث می‌شود بچه‌ها زمانی که به ۱۸ سالگی می‌رسند، بتوانند نقص‌های جزیی روحی، بیانی و ارتباطی خود را برطرف کنند و قدرت تاثیرگذاری بر دیگران را نیز داشته باشند.
حتی بعضی از بانوانی که سن بالاتری دارند ولی هنوز با مشکلات ارتباطی روبرو هستند، به من پیشنهاد داده‌اند تا این کارگاه‌ها را برایشان برگزار کنم و از شیوه «حضور خلاق یا داستان‌بازی» بهره ببرند. متاسفانه نگاه به فرزندان و به‌خصوص دختران جامعه ما نگاهی منفی است و ما خواسته یا نا خواسته لطمات زیادی بر آنها وارد کرده‌ایم. این ضعف‌ها در شخصیت بسیاری از مردم وجود دارد و آنها را آزار می‌دهد ولی با همه اینها هم منابع مالی‌شان برای حضور در کارگاه‌های اینچنینی اندک است و هم فضاهای هنری و نمایشی و کتاب‌های مناسبی که بتواند یاری‌گر آنها باشد، به‌اندازه کافی وجود ندارد.
من در حد خودم کوشیده‌ام در کلاس‌های نمایشی‌ای که برگزار کرده‌ام، کاری کنم که نمایش در خدمت پرورش روان و تقویت ویژگی‌های بیان و اعتماد‌به‌نفس بچه‌ها قرار بگیرد؛ تا آنجا که بعضی از شاگردانم توانسته‌اند لحن بیانشان را اصلاح کنند و با اعتماد‌به‌نفس بیشتر و با لکنت و استرس کمتر وارد جمع شوند و با دیگران ارتباط برقرار کنند.