مکتب خودگرایی و ترویج رذایل اخلاقی

برخی از متفکر نماهای تاریخ، هدف اعمال و افعال آدمی را در زندگی ارضای هر چه بیشتر حس خودخواهی دانسته اند. اینان می گویند: چون بشر فطرتاً خودخواه است و به هر آنچه که پیرامونش قرار …

برخی از متفکر نماهای تاریخ، هدف اعمال و افعال آدمی را در زندگی ارضای هر چه بیشتر حس خودخواهی دانسته اند. اینان می گویند: چون بشر فطرتاً خودخواه است و به هر آنچه که پیرامونش قرار دارد به دیده خودخواهی می نگرد، باید همواره مصالح و منافع خود را در نظر داشته و هر آنچه را که به مصالح و خواسته های او صدمه می زند از خود دور کند. انسان در طلب خواسته ها و منافع خود باید به هیچ کس توجه نداشته باشد، حتی اگر این خواسته ها مغایر با منافع دیگران باشد.‏
از نظر مکتب خودگرایی (‏egoism‏)، انسان جهت نیل به اهداف و خواسته های خود باید حقوق و منافع دیگران را تضییع سازد و موانع نیل به مقاصد زندگی خود را هر چه باشد از بین ببرد. در خواسته و نیازهایش، فقط به مصالح و اهداف خود توجه کرده و مصالح کل جامعه و دیگر انسان ها را از یاد ببرد. در زندگی، تلاش و توجه را فقط به هر آنچه که به نوع خود خواهی خویش مربوط است صرف کند و کاری به مصالح اجتماع نداشته باشد.‏
ماکیاول (‏machiawell‏) از بنیانگذاران چنین نظریه ای است و اصول زیر را به سیاستمداران پیشنهاد می کند:
۱) فقط در فکر علایق خویش باش.
۲) هیچ کس را جز خود، محترم مشمار.
۳) بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری.
۴) طماع باشد و در جمع مال بکوش.
۵) خسیس باش.
۶) خشن و بی‌رحم باشد.
۷) تا فرصت می یابی در پی فریب و نیرنگ باش.
۸) دشمن را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم مکن.
۹) در رفتار با مردم زورگویی را بر نرمش برتری ده.
۱۰) در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش.‏
گفتنی است که توماس هابز و نیچه نیز از طرفداران مکتب خود گرایی هستند. نیچه از طرفداران و بلکه از مبتکران نظریه قدرت طلبی است. از نظر وی برای رسیدن به قدرت باید تمام منابع و امکانات جامعه را صرف منافع خویش نمود و سعی نمود از نتایج زحمات و کارهای دیگران در جهت قدرت طلبی خویش استفاده نمود. خود گرایی که اصالت را به نیازهای منفی آدمی می دهد، با عنوان خواست و قدرت در اندیشه های نیچه مطرح شده است. از نظر نیچه آنچه که در انسان و جهان اصل است، اراده به قدرت است و هدف زندگی نیز چیزی جز خواست قدرت نیست. "آنچه که اراده به قدرت وجود ندارد، انحطاط است." آنچه که در نیل انسان به قدرت مفید باشد، عالی و حقیقی است و هر چه سد راه او باشد، پست و منفی است. اراده به قدرت، اراده پیشرفت و تعالی انسان در جهت ارضای کامل نیروها و قوای درونی است.‏
ایراد اساسی مکتب خودگرایی که پایه و مبنای نظریاتش را تشکیل می دهد این است که انسان را موجودی ذاتاً خود خواه و خودبین معرفی می کند. در حالی که فطرت و سرشت انسان‌ها بر مبنای نوعدوستی، تعاون و دستگیری از همدیگر خلق شده است، همواره در تاریخ انسان های بزرگی وجود داشته اند که به خاطر مصلحت کل جامعه و هموطنان خود، از جان و دارایی خویش گذشته اند و جهت رفاه دیگر انسان ها فداکاری و ایثار کرده اند. هرگز فطرت انسان ها نمی تواند بر پایه خودخواهی قرار داشته باشد، تعاون، همکاری، دستگیری از محرومان و فقرای جامعه نشان از نوعدوستی انسان است.
عمل به اصول و معیارهای این مکتب جامعه ای بر پایه نفاق، دورویی، دشمنی و انسان کشی ایجاد می کند، انسان ها در ظاهر خود را خوب نشان می دهند و در باطن دشمن جامعه هستند. نظریه پردازان این مکتب، هیچ گونه شناختی نسبت به خصویات اخلاقی و معنوی انسان نداشته اند و سعی نموده اند که برخی خصوصیات منفی انسان های شرور را به کل جامعه و همه انسان های نیک سرشت تعمیم دهند. در حالی که مطالعه و بررسی بیشتر در زمینه انسان شناسی
می‌توانست آنها را در نظریاتشان دچار تردید سازد.

یعقوب نعمتی وروجنی