شعری که نامیراست!

شاعره انقلابی، آیات القرمزی گویا هنوز در اسارت دژخیمان رژیم نامشروع آل خلیفه است.جرم این هنرمند بحرینی تنها این است که همدل و همگام با مسلمانان مظلوم بحرین، قطعه شعری در ستودن …

شاعره انقلابی، آیات القرمزی گویا هنوز در اسارت دژخیمان رژیم نامشروع آل خلیفه است.جرم این هنرمند بحرینی تنها این است که همدل و همگام با مسلمانان مظلوم بحرین، قطعه شعری در ستودن قهر انقلابی مردم و محکومیت ددمنشی عمال وهابی سعودی، سروده است.جرم خواهر بصیرمان، این است که در میدان مروارید منامه، در صف آزادیخواهان، سروده متعهدانه خود را فریاد کرد.
القرمزی ۲۰ ساله، با وجود سن کم به عنوان شاعره ای حرفه ای شناخته می شود.
او نیز متاثر از شور و شعور انقلابی پدر، تلاش کرد، قلم را در پرتو رسالت دینی و انسانی به حرکت و تکاپو وادارد.
آیات القرمزی اما تاب آورده نشد! به عبارتی؛ کلام شور انگیز و انقلابی و روشنگرانه آن شاعره قهرمان را ستمگران تاب نیاوردند.
عمال دیکتاتور خون آشام بحرین، القرمزی را دستگیر کردند و او را وحشیانه شکنجه نمودند. بی شک اما تنها مأموران امنیتی و یا مقامات بحرینی، شکنجه گران شاعره جهان اسلام نیستند. مزدوران سعودی و اماراتی و حاکمانشان، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و هر دولت و گروه و فردی - غربی و شرقی- که در برابر موج بیداری و عدالت خواهی و اسلام طلبی مسلمانان بحرین ایستاده است، در جایگاه بدخواهان و دشمنان «آیات» قرار دارند. همانانی که بر طبل ادعای حقوق بشر می کوبند، اما اینک برای حفظ مطامع و منافع نامشروع شان، دست به هر جنایتی می زنند و در برابر هر ستمی سکوت می کنند.
همانانی که فریاد «آزادی اندیشه و آزادی بیان» سر می دهند، اما آن «آزادی» که در برابر آنها معنا نشود! آن «آزادی» که وجهی از «اسلام» ندارد! آن «آزادی» که دستگیر مستمند و مظلوم نیست!
اکنون، رسانه های غربی نامی از آیات نمی برند! حرفی از او نمی زنند! آنانی که - مثلاً - برای ممیزی نسبت به کتابی مبتذل و شعری مستهجن در ایران، به تقلا می افتند، آنانی که دستگیری یک فیلم ساز در ایران را بنا به جرم ضدامنیتی مقابله با «هنر» معنا می کنند و بیانیه های رنگارنگ صادر می کنند، از حیات و شعر و هنرش یادی نمی سازند! چون آیات، شاعره ای مردمی است. چون از عدالت می گوید! چون دغدغه آزادی و برقراری عدالت اسلامی دارد!
دستگیری و شکنجه وی به طرزی وحشیانه، وجدان لیبرال دمکراسی و سکولاریسم و نفاق را جریحه دار نمی کند! تصاویر او در لندن و پاریس برفراز دست مدعیان انسانیت و انسان مداری و حقوق مدنی دیده نمی شود. برای مجازات عوامل شکنجه او، کمپین و کمیته حقیقت یاب تشکیل نمی شود!
چرا که شاعره ای مسلمان است. چرا که او هنرمندی انقلابی است. چرا که او جاهلیت و نفاق را نشانه رفته است. چرا که شعر او شعر بیداری است و فریاد او، صدای اعتراض به بی دردانی که کاخ های ستم و عافیت طلبی خود را به بهاء ویرانی اندیشه و دل ها و به قیمت رنج ناتوانان بنا کرده اند. با شکنجه حیات اما، صدای مظلومیت وی و مظلومیت هر انسان دردمندی خاموش نمی شود. میدان مروارید منامه، اینک توفنده تر از پیش آخرین نغمه های شاعره مسلمان را به سوی هر وجدان بیداری روانه کرده است. از پژواک صدای شعر او فرشتگان آینه ساخته اند. شعر او نمی میرد! چرا که عشق و شور عدالت خواهی نامیراست! هرچند دنیا و دنیاطلبان تجاهل نمایند!

پژمان کریمی