امروز با سعدی ـ چهارشنبه ۲۲ تیر

عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کانکه عاشق شد، ازو حکم سلامت برخاست هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق که نه اندر …

عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
کانکه عاشق شد، ازو حکم سلامت برخاست
هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست
نتواند ز سر راه ملامت برخاست
که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق
که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست؟
عشق غالب شد و از گوشه‌نشینان صلاح
نام مستوری و ناموس کرامت برخاست
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
گل صد برگ ندانم،‌ به چه رونق بشکفت
یا صنوبر به کدامین قد و قامت برخاست؟
دی زمانی به تکلّف بر سعدی بنشست
فتنه بنشست، چو برخاست، قیامت برخاست