شریعتی نظریه‌پرداز اجتماعی

۱) نظریه اجتماعی را از نظریه جامعه‌شناختی متمایز می‌کنم. تاکید عمده در نظریه اجتماعی ارایه طرحی برای جامعه است به منظور ساختن جامعه مطلوب. لزوما هم رادیکال و انتقادی نیست. …

۱) نظریه اجتماعی را از نظریه جامعه‌شناختی متمایز می‌کنم. تاکید عمده در نظریه اجتماعی ارایه طرحی برای جامعه است به منظور ساختن جامعه مطلوب. لزوما هم رادیکال و انتقادی نیست. ممکن است جامعه مطلوب همان جامعه موجود باشد و نظریه‌پرداز می‌خواهد آن را حفظ کند یا نارسایی‌هایی را که در آن هست، اصلاح کند. در این معنا نظریه‌پرداز اجتماعی لزوما علمی و ابطال‌پذیر سخن نمی‌گوید؛ لزوما واضح و صریح سخن نمی‌گوید؛ کلی‌گویی می‌کند؛ و‌ ای بسا ارزش‌هایش را دخالت می‌دهد؛ هم از آنچه هست سخن می‌گوید و هم از آنچه باید باشد. برای اینکه او می‌خواهد طرحی برای جامعه ارایه کند. شریعتی نظریه‌پرداز اجتماعی است. به همین اعتبار می‌توان گفت فیلسوف نیست، ادیب و خطیب نیست، عالم دینی نیست، بلکه نظریه‌پرداز اجتماعی است؛ همچون هر نظریه‌پرداز اجتماعی دیگر از علوم استفاده می‌کرده برای شناخت آنچه هست و از مفاهیم دیگر استفاده می‌کرده برای طراحی آنچه باید باشد. بنابراین ایدئولوگ هم هست. گاهی حتی حرف‌های فلسفی هم می‌زند.
شریعتی نظام فلسفی مشخصی دارد. موضع فلسفی مشخصی دارد. مرتبا بر تفوق عمل و معرفتی تاکید می‌کند که از طریق عمل حاصل می‌شود. حتی تقویت مسلمانی از طریق مسلمانی کردن یعنی عمل مسلمانی؛ البته شریعتی در عمر کوتاهش فرصت نظام دادن به این نظریاتش را نداشت. کاری بوده که نسل بعدی باید انجام می‌داده که متاسفانه غفلت کرده. اگر بحث‌مان را بر این بنا بگذاریم که شریعتی نظریه‌پرداز اجتماعی است، به این هم باید توجه کنیم که او «تنها» نظریه‌پرداز اجتماعی نیست.
نظریه‌پرداز اجتماعی چون می‌خواهد برای ساختن جامعه طرحی بدهد و طرح‌های بدیلی را هم که در جامعه مطرح است نقد می‌کند، طبیعتا باید به معرفت بپردازد. چون معرفت راه شناسایی را به ما نشان می‌دهد. از قضا چون شریعتی نگاه انسانی دارد و اراده انسانی را در ساخت سرنوشت خود دخیل می‌بیند، برای او آگاهی انسانی اهمیت دارد. بنابراین به معرفت می‌پردازد تا معرفت مرجح را معرفی کند و معرفت‌های دیگر را نقد کند. پس هر نظریه‌پرداز اجتماعی حتما در مورد معرفت و انواع معرفت بحث می‌کند.
اما معرفت مرجح شریعتی چیست؟ نقل قول مستقیم از خود شریعتی: «خودآگاهی انسانی و بینش روشنفکرانه و...» یکی از پرتکرارترین و پربسامدترین مفاهیم مورد توجه شریعتی «خودآگاهی» است. نظریه‌پرداز اجتماعی چون به معرفت می‌پردازد، به علوم انسانی و علوم طبیعی هم می‌پردازد و آنها را هم نقد می‌کند. در واقع نظریه‌پرداز اجتماعی برای خود موضعی قایل است که در مورد همه علوم اظهارنظر کند و از آنها فاصله بگیرد و همه را تبدیل کند به سوژه. از طرف دیگر برای ساختن جامعه ایده‌آل خود دنبال علوم انسانی کارآمد است؛ علومی که فقط درگیر نظرورزی نشود و در حیطه عملی هم کمک کند.
۲) شریعتی مدعی است که عالم علوم انسانی است. علوم انسانی را می‌شناسد و همه مکاتب را دیده و سرک کشیده است. اما این کاری نیست که کسی بتواند در زندگی‌اش انجام دهد که شریعتی ادعا کرده در آن عمر کوتاه انجام داده. ادعاهای شریعتی زیادی مبالغه‌آمیز است. اما به هر حال به این شکل برای خود اعتبارسازی می‌کند. روشنفکران زمان خود را نیز بی‌محابا نقد می‌کند. همچون نقدش بر داریوش آشوری با تندترین زبان. از سوی دیگر مدعی است از علوم اجتماعی برای فهم اسلام و قرآن استفاده می‌کند و این بهترین روش است. مخاطب احساس می‌کند با دانشمندی روبه‌روست که همه اینها را خوانده است و می‌داند و این نکته ترغیب‌کننده مطالعه و تحصیل است. الگویی که شریعتی می‌سازد، بسیار جدی است و از این زاویه به رشد علوم انسانی کمک کرده است که علاقه‌مندان را ترغیب کرده بیشتر و بیشتر بخوانند. اثر دیگر شریعتی این بوده که امر الهی را از علوم انسانی جدا می‌کند. جامعه و تاریخ را فی‌نفسه بررسی می‌کند.

حسن محدثی