اندیشه پست مدرن و بحران در نظریه سیاسی‏

اصولاً پست مدرن ها پیش فرض های اساسی رئالیسم (واقع گرایی) را مورد چالش قرار می دهند. اما خود آنها محور کار خود را بر قدرت و رابطه آن با دانش قرار داده اند. از این منظر گاهی اوقات آنها …

اصولاً پست مدرن ها پیش فرض های اساسی رئالیسم (واقع گرایی) را مورد چالش قرار می دهند. اما خود آنها محور کار خود را بر قدرت و رابطه آن با دانش قرار داده اند. از این منظر گاهی اوقات آنها را سوپر رئالیست قلمداد کرده اند. اما برخی مفاهیم اساسی روابط بین الملل از جمله دولت، حاکمیت و اصل عدم مداخله، در تعبیر متعارف و کلاسیک آن مورد پذیرش آنها نیست. تاکید آنها عمدتاً بر "معرفت" یعنی دانش و تولید آن و نقش گفتمان مسلط در این فرآیند است. آنها با زیر سئوال بردن تفکیک میان قدرت و معرفت مدعی هستند هر قدرتی ظرفیت تولید دانش مورد نظر خود را دارد و از این طریق امکان ایجاد سلطه و تنظیم رفتار و اندیشه فرد فراهم می گردد. به این ترتیب هر معرفتی مبین و مولود نوعی رابطه قدرت در جامعه است.‏
پست مدرن ها می کوشند با ریشه یابی ساختار های تاریخی، یا تبار شناسی معرفت یا همان ‏geneology‏ نیچه پاسخ دهند. پست مدرن ها در جستجوی یافتن پاسخ به این پرسش هستند که چه فراگردی باعث شد که برخی جنبه های تاریخ بر دیگر ملاحظات تاثیر گذاشته و موجبات مشروعیت ساختار قدرت کنونی را فراهم آوردند. در روابط بین الملل نیز آنها با تشخیص گفتمان غالب پی جوی عواملی هستند که باعث کسب امتیاز برخی به زیان برخی دولت های دیگر شده است. از آنجا که هیچ معرفت و دانشی بدون قید و شرط و خارج از نفوذ روابط قدرت نیست، هر گونه رهایی از ساختار قدرت فعلی راه را برای ورود به یک رابطه قدرت جدید هموار می کند.‏
ساختار گرایان معتقدند که سیاست امری ذهنی است و لذا گزاره های آن مشمول داوری در مورد صدق و کذب آن نمی شود و به همین اعتبار بحث معرفت شناختی در ورود به قلمرو سیاست دچار مشکل می گردد. نسبی گرایان زبانی نیز نظیر چنین استدلالی دارند و معتقدند که بازی های زبانی قیاس ناپذیرند و فاقد حقیقت ذاتی.‏آنچه مسلم است، در دوران جدید، نظریه های سیاسی، اجتماعی و روش های شناخت دچار تحول شده اند، امام به لحاظ محتوا آنها هنوز در پی شناخت انسان، جایگاه او در جامعه و روابطش با دولت ها هستند. در عرصه روابط بین الملل نیز این تحول اجتناب ناپذیر است و باید در گزینش روش ها و ابزارهای علمی جدید برای شناخت و تبیین این تحولات و جهت آن درنگ نکرد. در دوران جدید بسیار از مفاهیم و پدیده ها نیاز به تعریف دوباره از نگاهی تازه دارند. ویژگی های این دوران عبارتند از:‏
۱) قالب های فکری دوران سنتی و مدرن پاسخگوی تعریف و تبیین پدیده های اجتماعی و بین المللی جدید نیستند.‏
۲) با جهانی شدن اندیشه و فرهنگ، مفاهیم سنتی حاکمیت، ملیت و مرز بندی های ایدئولوژیک و از این قبیل دچار تحول و تزلزل شده اند و مفاهیم
حاشیه ای و فرعی گذشته وارد متن موضوعات محوری شده اند و مفاهیم حاشیه ای و فرعی گذشته وارد متن موضوعات محور گردیده اند.‏
۳) روش های علمی، تجربی و اثباتی پاسخگوی تحقیقات برای تبیین پدیده ها و شناخت رخدادها نیستند و رهیافت های جدید تفسیری و گفتمانی و جز اینها باید به عنوان ابزار تکمیلی به کمک پژوهش های نظری و کاربردی به کار گرفته شود.
از ویژگی های دوران پست مدرن از منظر روش شناسی و معرفت شناسی می توان به رد ادعای حقیقت جویی و یا داوری درباره حقیقت اشاره نمود که منتهی به نفی روش شناسی های موجود داوری درباره صدق نظریه های سیاسی می شود.‏اگر در دوران مدرن عقل و اندیشه انسانی تعیین کننده شناخت و سامان دهنده امور انسان در عرصه سیاست و جامعه است، در اندیشه پست مدرن تاکید بر رها کردن اندیشه شناخت پدیده های سیاسی و به حداقل رساندن نقش فکر انسان در تغییر جهان است.

میر عماد اشراقی