چند دوبیتی

کمی از غربتم را می فرستم چروک صورتم را می فرستم برای آنکه در یادت بمانم دل بی طاقتم را می فرستم هم از درمان دوری حرف می زد هم از اشک بلوری حرف می زد خودش بیتاب بود اما همیشه برایم …

کمی از غربتم را می فرستم
چروک صورتم را می فرستم
برای آنکه در یادت بمانم
دل بی طاقتم را می فرستم
هم از درمان دوری حرف می زد
هم از اشک بلوری حرف می زد
خودش بیتاب بود اما همیشه
برایم از صبوری حرف می زد
نوای دلکشی از دور دارد
شکوه خوشه انگور دارد
بساز امشب دل سرگشته ام را
بزن مطرب که سازت شور دارد
شبی زیباست با یاد تو امشب
غمی برپاست با یاد تو امشب
دوبار اشک هایم شد سرازیر
دلم تنهاست با یاد تو امشب

عبدالرحیم سعیدی راد