فرضیه پیدایش منظومه شمسی (فرضیه سحابی یا فرضیه نیروی گریز از مرکز )

فرضیه نیروی گریز از مرکز به افتخار پیرسیمون لاپلاس ریاضی دان و منجم بزرگ فرانسوی که نخستین بار آن را در سال ۱۷۹۶ ارائه کرد، فرضیه سحابی لاپلاس نامیده می شود. مطابق این نظریه، …

فرضیه نیروی گریز از مرکز به افتخار پیرسیمون لاپلاس ریاضی دان و منجم بزرگ فرانسوی که نخستین بار آن را در سال ۱۷۹۶ ارائه کرد، فرضیه سحابی لاپلاس نامیده می شود. مطابق این نظریه، زمانی خورشید توده قرص مانند گسترده ای از گاز سوزان بود که به کندی دوران می کرد و وسعت آن از مدار پلوتون، بیرونی ترین سیاره، هم فراتر می رفت. سلسله حوادث زیرین موجب پیدایش سیارات گردید:
۱)این گاز سرد شد.
۲)در نتیجه منقبض شد و شعاع قرص کاهش یافت.
۳)کاهش شعاع موجب افزایش سرعت دورانی و در نتیجه افزایش نیروی گریز از مرکز شد.
۴)وقتی که مقدار نیروی گریز از مرکز وارد بر بیرونی ترین نواحی خورشید بر نیروی جاذبه فزونی یافت، حلقه ای از بدنه اصلی خورشید جدا شد.
۵)حلقه گاز به تدریج به صورت کره ای انقباض یافت و یکی از سیارات شد.
خورشید باز هم سردتر شد و این فرایند تکرار شد و سیارات دیگر به وجود آمدند.
انتقاد از نظریه لاپلاس. گرچه این نظریه در نظر اول معقول می نماید ولی تامل بیشتر در آن نشان می دهد که به هیچ روی قابل دفاع نیست، زیرا با چندین اصل بنیادی مکانیک ناسازگار است. دوتا از این ناسازگاری ها عبارتند از:
۱- می توان نشان داد که حلقه ها پس از جدا شدن از خورشید نمی توانستند به صورت جسمی واحد، یا حتی اجسامی چند، انقباض یابند. بلکه نظریه فیزیکی نشانمی دهد که قسمت اعظم ماده این حلقه ها باید مولکول به مولکول تبخیر و داخل فضا می شدند. باقی مانده آن در نتیجه اثرات کشندی خورشید بر حلقه باید به صورت تعداد بی شماری جسم به اندازه قلوه سنگ یا کوچک تر در می آمدند.
۲- می توان نشان داد که حرکت وضعی و انتقالی سیاراتی که بدین طریق به وجود آ»ده باشند بایستی بسیار کندتر از آن باشد که در حال حاضر مشاده می شود.( یا آن که خورشید باید بسیار سریع تر دوران کند.)
به بیان دیگر خورشید باید صاحب قسمت اعظم تکانه زاویه ای اندکی داشته باشند.
*توجه: کمیت فیزیکی ای که برای توصیف تکانه ناشی از حرکت مستدیر یک جسم به کار می رود، تکانه زاویه ای نامیده می شود. بنابر تعریف تکانه زاویه ای جسمی به جرم M و سرعت V در امتداد مدار و به فاصله r از مرکز آن برابر است با حاصل ضرب این سه کمیت یعنی
M×V×r
واقعیات، این نظریه را کاملا نقض می کند. خورشید با ۹ر۹۹ درصد جرم منظومه شمسی فقط ۲ درصد تکانه زاویه ای کل منظومه را دارد، در حالی که سرد می شد می بایست متراکم شود و بخش اعظم تکانه زاویه ای را در جرم مرکزیش( خورشید) حفظ کند و به حلقه هایی که جدا می شوند فقط کسر کوچکی از این ماند دورانی اعطا شود. ولی واقعیت این است که خورشید فقط صاحب ۲ درصد از این تکانه حرکت دورانی است.

نویسنده: مینا جعفرزاده