رشد متناسب سازمان

بزرگی فیزیکی یک سازمان یا سازه ضامن بقای آن نیست . کشتی تایتانیک با ان همه بزرگی و مجلل بودن وقتی دچار مشکل شد مهندس طراح کشتی که خود نیز در کشتی بود با اعتماد بنفس مدعی شد که جای …

بزرگی فیزیکی یک سازمان یا سازه ضامن بقای آن نیست . کشتی تایتانیک با ان همه بزرگی و مجلل بودن وقتی دچار مشکل شد مهندس طراح کشتی که خود نیز در کشتی بود با اعتماد بنفس مدعی شد که جای نگرانی وجود ندارد و این کشتی اصلا به قایق نجات به تعداد مسافرین نیاز ندارد چرا که امکان ندارد غرق شود ولی دیدیم که کشتی با آنهمه ابهت و بزرگی به زیر آب رفت . سازمانهای بزرگ هم با توجه به جثه بزرگی که دارند بهمین شکل در معرض خطر بیشتری هستند چرا که چالاکی کمتری دارند . یک سازمان در ابتدای تاسیس مانند یک طفل است و روز به روز رشد می کند اگر این رشد صرفا در زمینه فیزیکی باشد طفل دارای جثه ای بزرگ می شود . اگر یک بخش رشد بکند و بخشی دیگر رشد نکند تناسب اندام بهم می خورد و طفل ناقص الجثه می گردد . سازمانها هم بهمین شکل هستند اگر در بخشی اصول نوین مدیریت بکار گرفته شود و بخشی با روش سنتی اداره گردد همین عدم تعادل به چشم می خورد . اگر بخشی سیستم مثلا خود کنترلی را پیاده کند و بخشی دیگر با روش کنترل کیفی و دیدگاه پلیسی بخواهد اداره شود تناقض در سازمان بوجود می آید و سازمان ناقص الخلقه می شود . کودک باید متناسب با رشد جسمانی رشد عقلانی هم داشته باشد . باید مهارتهای لازم برای مرحله چهار دست و پا راه رفتن و بعد راه رفتن و بعد دویدن و…. را همزمان با حصول این تواناییهای فیزیکی بدست آورد .اگر مغز افزار یک سازمان متناسب رشد نکند سازمان دچار مشکل می گردد .
با روشها و مهارتهای دوران انعقاد نطفه ( زمان پروژه) نمی توان در زمان بهره برداری مدیریت کرد .در دوران پروژه بحث فراوانی پول است که سرمایه گذار به سازمان تزریق کرده است . روابط رابطه پیمانکار و کار فرما است . رابطه قدرت و اقتدار کارفرما است و نیاز و دست زیر سنگ بودن پیمانکار که در هر حال باید تایید کار کردش را بگیرد و هر رفتاری را تحمل می کند . منابع انسانی موضوع مهمی نیست . با یک شرکت پیمانکار طرف هستیم که تابع و نیازمند ما است . می توانیم در جلسات بر سرشان فریاد بزنیم . یک جوان ناظر تازه فارغ التحصیل می تواند اشک مدیر عامل یک شرکت پیمانکار را در آورد و صدای کسی هم در نیاید و حتی تشویق هم بشود ولی در دوران بهره برداری اینطور نیست . ناظر نمیتواند یک کنترلر کیفیت باشد نمی تواند یک اپراتور خود کنترل باشد . فضا تغییر کرده است . یکطرف مدیرا ن سازمان هستند و طرف دیگر کارکنان سازمان که دارای رابطه ای یکطرفه مانند دوران پروژه نیستند . در مقابل رفتار ناشایست عکس العمل نشان می دهند .
اگر یک سرپرست بر سر کارگری فریاد بزند به منابع انسانی شکایت می برد و… سازمان وارد دورانی دیگر شده است باید توانمندیهای دیگری را کسب کند . سازمان باید مغزش هم بزرگ شود و گرنه می شود یک غول افسار گسیخته . بزرگ بودن فیزیکی یک سازمان در صورتی یک حسن است که با استقرار سیستمهای نوین مدیریت و روابط غیر سنتی به چالاکی و چابکی دست یافته باشد .صاحب سبک و اندیشه باشد . هر روزه همزمان با رشد فیزیکی و افزایش تولید و ظرفیت و… به مهارتهایی دست یابد که بتواند مشکلات خود را که مشکلاتی غیر از مشکلات سازمانهای کوچک است را حل نماید . با مغز کوچک دوران نوزادی یک موجود زنده نمی تواند دوران سخت بلوغ را پشت سر بگذارد . بچه شیرین زبان تازه راه افتاده که بجای تقویت قوای فکری و تربیتی او فقط به تحسین و به به و چه چه کردن از او بپردازیم به یک نوجوان لوس و خود خواه و درس نخوان و تنبل و…. تبدیل می شود و بعد باید توی سر خود بزنیم که نمیدانیم چه شد این بچه خیلی خوب بود در سن پنج سالگی اشعار حافظ را حفظ بود ولی الان در درس ادبیاتش نمره صفر گرفته است و… دغدغه های مدیران سازمانها باید متناسب با رشد سازمان تغییر نماید .

http://abas۱۳۳۹.persianblog.ir