طاعت حق

چو مرد بست به فرمان کردگار کمر هر آنچه خواهد او را عطا کند داور به مال و بخت و جوانی و زور غرّه مشو که ناتوانی در پنجه قضا و قدر اگر به سنگ قناعت بت طمع شکنی سپرده‌ای ره و رسم خلیل …

چو مرد بست به فرمان کردگار کمر
هر آنچه خواهد او را عطا کند داور
به مال و بخت و جوانی و زور غرّه مشو
که ناتوانی در پنجه قضا و قدر
اگر به سنگ قناعت بت طمع شکنی
سپرده‌ای ره و رسم خلیل بن آذر
خداپرستی دانی چه باشد آنکه کسی
نتابد ایچ رخ از سوی حق به سوی دیگر
تورا به عالم باقی عمل به کار آید
نه مخزن زر و سیم و خزانه گوهر
دو چیز باید مر مرد را درین گیتی
کزین دومی برهد از هزار گونه خطر
نخست طاعت حق را شعار خود کردن
دوم به دست گرفتن زمام فضل و هنر

دیوان اشعار- ادیب الممالک فراهانی