امروز با سعدی

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند نه چنین صورت و معنی که تو داری، دارند تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند تا تو را یار گرفتم،‌همه خلق اغیارند آنکه گویند به عمری شب قدری باشد مگر …

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری، دارند
تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم،‌همه خلق اغیارند
آنکه گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آن است که با دوست به پایان آرند
دامن دولت جاوید و گریبان امید
حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند
نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس
که به شمشیر غمت کشته چو من بسیارند
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند
بوالعجب واقعه‌ای باشد و مشکل دردی
که نه پوشیده توان داشت نه گفتن یارند
یعلم‌الله که خیالی ز تنم بیش نماند
بلکه آن نیز خیالی است که می‌پندارند
سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شکر گفتارند
تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت
بلبلان از تو فرو مانده چو بوتیمارند