نیم نگاهی به پروژه اسلام هراسی در غرب

هم اینک روند خطرناکی در اروپا آغاز شده است. احزاب راست افراطی با استفاده از لفاظی های ضداسلامی و ضدمهاجرت، در چندین کشور اروپایی توانسته اند در انتخابات پیروزی هایی را به دست …

هم اینک روند خطرناکی در اروپا آغاز شده است. احزاب راست افراطی با استفاده از لفاظی های ضداسلامی و ضدمهاجرت، در چندین کشور اروپایی توانسته اند در انتخابات پیروزی هایی را به دست بیاورند. حزب ناسیونالیست انگلیس که در احزاب فاشیستی گذشته ریشه دارد، حدود یک میلیون رای و دو کرسی در پارلمان این کشور کسب کرد. حزب آزادی گریت ویلدرز نیز آرای چشمگیری را از آن خود ساخته است.
حزب آزادی "گریت ویلدرز" با به دست آوردن ۲۴ کرسی در پارلمان، به نظر می رسد که بخشی از دولت ائتلافی باشد. ویلدرز یک اسلام هراس بدنام است. ویلدرز خواستار ممنوعیت مهاجرت مسلمانان به اروپا شده و مسلمانان را عقب مانده می نامد. وی همچنین قصد دارد قرآن و روبند را نیز ممنوع سازد. ویلدرز همچنین با ساخته شدن مرکز فرهنگی، اسلامی در منهتن نیویورک مخالفت کرده و در واقع عضوی از متعصبان حزب Tea به شمار می آید.
البته این مسئله چندان هم تعجب آور نیست. راست افراطی در ایالات متحده نه تنها با همتایان خود در اروپا همکاری دارد، بلکه از درس های آنها الگوبرداری نیز می کند. "پاملا گلر" که گروه وی با عنوان " اسلامی سازی آمریکا را متوقف کنید" مسئول اصلی مخالفت با مرکز فرهنگی، اسلامی است، نه تنها هوادار ویلدرز می باشد، بلکه فاشیست ها و اراذل خیابانی انگلیسی که به مسلمانان و مهاجران حمله می کنند را مورد تمجید و تحسین قرار می دهد.
اروپا آینه ای است که در آن هر آنچه در سطوح سیاسی عمده در ایالات متحده می تواند رخ دهد را نمایان می سازد. با این حال وضعیت اروپا درس هایی را برای ایالات متحده دربردارد. اول اینکه، سربرآوردن راست افراطی در زمینه بحران مالی طولانی مدت اتفاق می افتد. دولت های اروپایی نیز از طریق اِعمال سیاست های ریاضت کشانه و حمله به آسیب پذیرترین اقشار به این بحران واکنش نشان داده اند.
متاسفانه احزاب چپ سنتی نیز نتوانسته اند بدیلی را ارائه دهند. از این رهگذر، راست افراطی با قربانی کردن مسلمانان توانست از نگرانی رای دهندگان
سوء استفاده کند. به عنوان نمونه در سوئد، دولت-رفاه اجتماعی در خلال دهه اخیر به تدریج برچیده شد. احزاب چپ همانند سوسیال دموکرات ها، در این اقدامات شریک بودند و نتوانستند در برابر کاهش مزایای بیکاری و خصوصی سازی خدمات بهداشتی و مدارس و ... مقاومتی انجام دهند.
حتی در ایالات متحده نیز راست افراطی از این رو توانست ابتکار عمل در مورد مشاجره مرکز فرهنگی را به دست بگیرد که چون به اصطلاح لیبرال ها دفاع ضد نژادپرستانه ای را از خود به نمایش نگذاشتند. پس اولین درس این است که نمی توان از مرکز با راست افراطی مقابله کرد.
در برابر لفاظی های اغراق آمیز برای اهریمنی جلوه دادن مسلمانان، هر نوع واکنش سست عنصرانه که بخواهد میانه رو باشد، تنها به تقویت تندروهای راست خواهد انجامید.
درس دوم این است که از طریق مردمان عادی که گاه توسط گروههای کوچک چپ سازمان دهی می شوند، می توان در برابر راست افراطی به مقابله برخاست. چپ های غیر جریان اصلی پیشینه خوبی از مقابله با تندروهای راست دارند. به عنوان مثال اتحادیه ضد نازی در انگلیس که توانست جبهه ملی فاشیست را عقب براند، از دو جبهه سازمان دهی شد. ابتدا اینکه دفاع اصولی را بر علیه نژادپرستی شکل داد. از سوی دیگر سیاست گسترده تری را تدوین کرده و نشان داد که نژادپرستی و قربانی کردن اقلیت ها، محصول سیستم اقتصادی است که به متهم کردن نژادهای دیگر نیازمند است و ازاین رو جایگزین مترقیانه ای را برای آن ارائه داد.
هم اینک و با توجه به رکود اقتصادی جهانی که پایانی برای آن نیز متصور نیست، این مسئله درس حساسی به شمار می آید. باید اسلام هراسی را به عنوان تاکتیک قربانی سازی سیستم بحران زده نشان داد، ولی از سوی دیگر باید راهکارهای گسترده تری برای ارائه جایگزین مناسب به جای نئولیبرالیسم و جنگ نیز اندیشیده شود.

دیپا کومار
استاد مطالعات رسانه در دانشگاه راتگرز نیوجرسی آمریکا.
ترجمه و تلخیص: آیدین تبریزی