همدم...

برای - علیرضا افتخاری- مردی که خواند و نسل ما را با غم عشق آشنا کرد تا هست جهان، همدم دلهای غریبست حزنی که شکفته است در آواز نجیبت تو بانگ خودت نیستی، این حنجره ماست ای مرد مبادا …

برای - علیرضا افتخاری- مردی که خواند و نسل ما را با غم عشق آشنا کرد
تا هست جهان، همدم دلهای غریبست
حزنی که شکفته است در آواز نجیبت
تو بانگ خودت نیستی، این حنجره ماست
ای مرد مبادا که بخوانند غریبت!
تا هست جهان، بانگ خدایای تو جاری است
وین مطربکان در پی هر رب و خدایی!
دل با غم عشقی که تو خواندی شده عاشق
ای آن که ز غمهای دگر جمله جدایی
دیروز کبوتر گشتی، آوازه ی شان بود
امروز به آوازت اگر سنگ پراندند!
سیمرغی و برتر ز همه واهمه هایی
وین چند وزغ در کف پرواز تو ماندند!
سرو از خزه کی خرمنش آسیب پذیرد؟
بگذار بلغزند به هم چند خزنده!
بگذار زبان وزغ از حلق درآید
با غیظ فرو بردن پرواز پرنده
آوای تو داوودی و حلق تو حسینی است
در بتکده اهل هنر بت شکنی تو
پیوسته شنیدیمت و پیوسته شگفتی
چون چشمه جوشان سرود و سخنی تو
این زمره مشرک همه آواره ی خویشند
جز خویش ندانند و به جز خویش نخوانند
توحیدیه ای سرکن و فارغ ز جهان باش
کاین ساحرکان با نفست دیر نمانند

علی محمد مؤدب