چراغ‌‌ خاموش کمدی​های سخیف

● نگاهی به کمدی های این روزهای سینمای ایران در شرایط کنونی سینمای کشورمان که کمدی محمل یا بهانه​ای برای نگاه سهل و ساده و چه بسا سطحی به آدم​ها، روابط، مفاهیم، ارزش​ها، هنر …

● نگاهی به کمدی های این روزهای سینمای ایران
در شرایط کنونی سینمای کشورمان که کمدی محمل یا بهانه​ای برای نگاه سهل و ساده و چه بسا سطحی به آدم​ها، روابط، مفاهیم، ارزش​ها، هنر و در یک کلام نگاه صرف به گیشه شده، حضور یک فیلم کمدی که تلاش می​کند با حفظ استانداردها کم فروشی نکند، اهمیت پیدا می​کند.
روزگاری بود که حرف از سینمای کمدی فاخر بود و این گونه سینمایی که معمولاً جدی گرفته نمی​شد به واسطه جدیت برخی، مورد ارزشیابی قرار گرفت و کار به جایی رسید که سیمرغ جشنواره معتبر دولتی به یک فیلمنامه کمدی پرحاشیه تعلق گرفت.
این​ها همه نشان از نگاه تازه​ای بود که به کمدی و سینمای وارد شد، ولی متأسفانه به پویایی نرسیده، به حاشیه اقلیت نشین پیوست؛ آنهم به واسطه حرکت (چراغ‌خاموش) کمدی​های سخیف.
فیلم​هایی که با تکیه صرف بر بازیگران چهره گیشه​ای، یک قصه نیم بند کپی شده کلیشه​ای و البته حذف کارگردانی، سینمای کمدی را به تسخیر خود درآوردند و امروز دیگر با چراغ‌روشن می​تازند.
در این شرایط به نظر می​آید یک کمدی مثل "پسر آدم، دختر حوا" را باید جدی گرفت و اهمیت این رویکرد را در بستر زمان و شرایط تحلیل کرد. نگاهی به حاشیه​های فرامتنی فیلم نشان می​دهد برای رسیدن به نتیجه​ای خارج از جریان عمومی سینمای کمدی، تلاش​هایی شده که وجه مهم آن رویکرد سعید حاجی​میری تهیه کننده فیلم به تولید یک اثر کمدی است، آن هم با تکیه بر عواملی که دور از این فضا و حال و هوا نباشند.
انتخاب رامبد جوان برای کارگردانی قصه​ای که بن مایه​های ترسیم یک تضاد و تقابل نمایشی از نوع کمیک را بین دو وکیل جوان دارد، ویژگی دیگر فیلم است. بازیگر/ کارگردانی که مجموعه​هایی چون "گمگشته"،‌ "نشانی" و "مسافران" را در کارنامه دارد و کمدی فانتزی "اسپاگتی در ۸ دقیقه" از فیلم‌هایی است که در سینما کارگردانی کرده است. علاوه بر اینکه جوان با جنس خاص بازیگری​اش در آثار کمدی و جدی مختلفی هم نقش آفرینی کرده است.
هرچند می​توان به حضور تکرارشونده مهناز افشار در نقش زوج اصلی یک فیلم کمدی خرده گرفت که به نظر می​آید بیش از هر چیز به وجهه گیشه پسند او بازگردد، اما با قرار گرفتن حامد کمیلی در کنار افشار به زوجی می​رسیم که حضورشان می​تواند هوایی تازه به فضای کمدی بدمد و تا حدی این وجه را تلطیف کند. بخصوص با اینکه انتظار خاصی از افشار نمی​رود، اما او بارها توانسته مخاطب را با نوع حضورش غافلگیر کند که البته "پسر آدم ..." نقطه اوج این غافلگیری نیست!
در کنار این وجوه به نظر می​آید بستر قصه با گذر از بازنویسی​های متعدد در جهت تولیدی شدن، فضای مناسبی برای جاری شدن کمدی در روابط این زوج فراهم کرده است. زوجی که هرچند طبق الگویی کلاسیک از تضاد و تقابل به تعامل و همدلی و به گفته بهتر از نفرت به عشق می​رسند، اما بده و بستان خوبی بخصوص در جنس شوخی​های بین آنها شکل می​گیرد. بده بستانی که هر دو را به دیوانگی​هایی صرفاً برای به در کردن دیگری از میدان وامی​دارد و فقط در دنیای کمدی می​تواند منطق خودش را پیدا کند.
هرچند می​توان به بسط داستان بخصوص در بخش میانی که نوع تکرار مکانیکی در کنش و واکنش ​ها را به دنبال دارد خرده گرفت که انرژی فیلم را تا حدی می​گیرد و بخصوص خط فرعی تظاهرات و پذیرش لایحه در مجلس و ... که حتی در منطق کمدی فیلم هم باور پذیر نیست.
اما واقعیت این است که حضور کم تعداد چنین آثاری را در شرایط حال حاضر سینمای کمدی باید جدی گرفت و به آن بها داد. در انتها هوشمندی رامبد جوان را هم باید به نکات فیلم افزود که چه خوب است اهمیت حضور مکمل و کوتاه خود را در انتخاب نقش​ها تشخیص می​دهد مثل همین نقش در "پسر آدم ..." یا نقش کوتاهی که در "مکس" داشت و جای پای خود را در ذهن مخاطب برجای گذاشت.

سحر عصر آزاد