ای وصال تو امید دل غم پرورما بیتو از باده شادی است تهی ساغر ما گرچه شد غرقه خون، باز هم از پرتو توست تپشی دارد اگر این دل غم پرور ما از مه ومهر به یاد تو نظر پوشیدیم روز و شب جلوه …
ای وصال تو امید دل غم پرورما
بیتو از باده شادی است تهی ساغر ما
گرچه شد غرقه خون، باز هم از پرتو توست
تپشی دارد اگر این دل غم پرور ما
از مه ومهر به یاد تو نظر پوشیدیم
روز و شب جلوه کند روی تو در منظر ما
دیده از شوق تو عمری است به ره دوختهایم
تا نهد خاک رهت پای به چشم تر ما
قطره اشک زخوناب جگر مایه گرفت
تا نثار رهت ای دوست کند گوهر ما
گرچه پا تا سرما از شرر هجر تو سوخت
آتش عشق تو پیدا است زخاکسترما
آخر ای سرو گلستان ولایت( مهدی)
چند چون نکهت گل میگذری از برما
گر بیایی دل شیدایی " قدسی" با تو
گوید ای دوست چه آمد زغمت بر سرما
استاد غلامرضا قدسی مشهدی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است