موسیقی، حس و حال یا تكنیك

نوشته زیر را علی قمصری، آهنگساز آلبوم نقش خیال (آخرین كار همایون شجریان) نگاشته است. قمصری در نگارش و پیشنهاد برخی موضوعات در حیطه موسیقی فضاهای تازه ای را ارائه می كند كه می …

نوشته زیر را علی قمصری، آهنگساز آلبوم نقش خیال (آخرین كار همایون شجریان) نگاشته است. قمصری در نگارش و پیشنهاد برخی موضوعات در حیطه موسیقی فضاهای تازه ای را ارائه می كند كه می تواند، باب بحث های نوینی را در فضای سرد و یخ زده موسیقی ایرانی بگشاید.
در میان اهل موسیقی جملاتی این گونه را بسیار شنیده ایم كه:«موسیقی ایرانی حساس و شكننده است و آهنگساز نباید با القای پیچیدگی ها به آن لطمه وارد كند» ،«حس و حال موسیقی ایرانی به تك صدایی بودن آن است» ،«بكارت موسیقی ایرانی به حفظ و تكرار سینه به سینه و بدون تغییر و نوآوری در ردیف است» و... اما آیا ما برای فرار از واقعیت ها از این گونه جملات و مقولاتی مانند «حس و حال» استفاده نمی كنیم و ایده آل های ذهنی خود را به موسیقی ایرانی تسری نمی دهیم؟
متاسفانه در ایران به تعداد موزیسین هایمان، ایدئولوژی موسیقایی داریم. به عبارت دیگر اعمال سلیقه شخصی با امر هنر و موسیقی بسیار گره خورده و با یكدیگر عجین گشته است. چنان كه شخصی شاگردانش را حتی از گوش دادن به موسیقی غیر از ردیف دستگاهی ایران منع می كند و آن دیگری با ابزار و اصول آهنگسازی غربی سعی در تجزیه و تحلیل و آنالیز ردیف دارد، اما در نهایت چنین رویكردهایی موجب اعوجاج، محدودیت و از هم گسیختگی شناخت ما از وسعت موسیقی ایران می شود.برای گسترده شدن دایره موسیقی ایران، باید ظرفیت ها را گسترش داد، نه آن كه مقوله «حس و حال» را مفری برای پوشش دادن ناتوانی هایمان قرار داد. غربی ها بر وسعت موسیقی شان تاكید داشته و آن را بزرگنمایی می كنند، اما ما با اجرای كنسرت هایی قشری، تجاری و بی محتوا وسعت موسیقی مان را دست كم می گیریم.البته این مقال به این مفهوم نیست كه حس و حال جایی در موسیقی ندارد، بلكه علم، تكنیك و حس و حال هركدام شأنیت خود را در یك اثر خوب دارند. چنان كه ممكن است نوازنده ای با تكنیك ساز زدنش بتواند بینندگان را حیرت زده كند، ولی این به تنهایی كافی نیست. چه، همان تماشاگران در مقابل تردستی یك شعبده باز همان حیرت زدگی را خواهند داشت و گاه به هیجان بیشتری نیز نائل می شوند.«پس بیایید نه علم گریز باشیم و نه حس ستیز» .تكینك و حس و حال هركدام ابزاری هستند برای خلق یك اثر و البته ابزارها صرفاً محدود به این دو مقوله نمی باشند؛ یعنی زیبایی شناسی، ملودی پردازی، هارمونی، كنترپوان، تلفیق شعر و موسیقی، فرم و... وجود دارند. نباید از هیچ كدام فرار كرد و البته هیچ كدام هم به تنهایی مقصد نمی باشند.اگر ما با ابزار و روش های بیشتری آشنایی داشته باشیم در استفاده یا عدم استفاده از آنها حق انتخاب خواهیم داشت و این ارزشمند است. در صورتی كه با نبود این شناخت به اجبار، صرفاً از آن كه داریم استفاده می كنیم.
از آنچه تا به حال مذكور شد می توان نتیجه گرفت كه آشنایی با ابعاد موسیقایی، خلاقیت و اختیار بشری را در انتخاب یا ردّ هریك افزایش می دهد و ظرف ذهنی انسان را در ارزش گذاری و قضاوت وسعت می بخشد. بیاییم ابتدا دانش موسیقی را فرا گیریم، بعداً خواهیم دید كه بسیار دست به عصاتر نظریه پردازی خواهیم كرد.
«آنان كه دانش كمی دارند، دانش خطرناكی دارند» .
علی قمصری