هژمونی برباد رفته

یکی از معیارهایی که برای توسعه یافتگی کشورها مورد مداقه قرار می‌گیرد مسائل اقتصادی از قبیل درآمد سرانه، GNP و منابع مالی و رفاه عمومی است اما مهمتر از اینها در جهان امروز، میزان …

یکی از معیارهایی که برای توسعه یافتگی کشورها مورد مداقه قرار می‌گیرد مسائل اقتصادی از قبیل درآمد سرانه، GNP و منابع مالی و رفاه عمومی است اما مهمتر از اینها در جهان امروز، میزان نفوذ در اقتصاد جهانی است.
درحال حاضر کشورهایی که خیز برداشته و سعی دارند که گوی سبقت را از دیگر کشورها بربایند کم نیستند و تقریباً در همه مناطق نمونه هایی از این دست وجود دارند؛ در امریکای جنوبی برزیل ، در آسیا چین و هند و کره جنوبی و در خاورمیانه امارات متحده عربی در آفریقا کشور آفریقای جنوبی، در اروپا با نقش آفرینی کشورهای کوچک در اتحادیه اروپا .
کشورهای مذکور در اقتصاد جهان تأثیر زیادی گذاشته اند. پروسه جهانی شدن نیز به کمک این کشورها آمده است و هژمونی اقتصادی و سیاسی غرب را تحت‌الشعاع قرار داده است و به قول هابرماس «امروزه به جای آنکه اقتصادهای ملی درون مرزهای ملی محصور باشند، دولتها در بازارها ادغام می شوند» و قطعاً این ادغام بدون تأثیر و نفوذ بر این بازارها نیست.
در واقع این کشورها سعی دارند یک امر را ثابت کنند و آن اینکه دیگر تصمیم سازان بزرگ در برج عاج غرب نیستند که برای جهان تصمیم می‌گیرند.
اما این پروسه هر چه بیشتر خود را تثبیت می کند و هرچه کشورهای ضعیف نقش بیشتری در این عرصه بازی می کنند امکان کم نفوذتر شدن کشورهای G۸ و قوی تر شدن سایر کشورها بیشتر می‌شود.
امروزه بزرگترین شرکت‌ها در چین قرار دارد و مبادلات تجاری بین امریکا و چین به اندازه ای هست که چین بتواند با دستکاری آن، اقتصاد امریکا را زمین‌گیر کند. نمونه صنایع نساجی چین و صادرات آن به امریکا و اروپا فاکتور خوبی بر این مدعا است منابع مالی موجود در امارات متحده عربی سرسام آور است.
صنعت ماشین سازی و الکترونیک کره جنوبی ترکتازی می‌کند برزیل مدعی اقتصادی در امریکای جنوبی شده است.
هند در صنعت سخت افزاری سرعت مافوق صوت دارد و همه اینها نشان از یک چیز دارد؛ قدرت این کشورها سیبل نفوذ امریکا را نشانه رفته است.
در پروسه جهانی شدن ، با تأکید بر دولت به عنوان nation – state و زیر مجموعه های آن مانند بازار، جامعه مدنی و شبکه‌های ارتباطی ، اقتصاد، احزاب ، NGO ها و حتی خانواده تأثیرگذار بر فرآیند جهانی خواهند بود. لذا دیگر جهان سوم یا در حال توسعه بی معنی است یعنی در این عرصه همه کشورها می‌توانند به قول فرید زکریا خیزش کنند و به سمت دنیای آرمانی خود گام بردارند. آیا هند ، برزیل ، کره جنوبی ، مالزی و حتی چین در زمره جهان سومی ها قرار دارند؟ آیا این کشورها تأثیر روبه‌رشدی بر اقتصاد جهان ندارند؟ آیا انفجار بمب در الجزایر بر قیمت نفت و در پی آن بر دیگر مسائل اقتصادی لطمه نمی‌زند؟ آیا قدرت مردمی حزب الله در لبنان معادلات امریکا را در منطقه به هم نمی‌ریزد؟ پس یک چیز را باید دانست که افول امریکا افول نفوذ امریکاست افول مشروعیت امریکا در سطح بین المللی است. سقوط امریکا بدین معنا است که امریکا در سطح جهانی دیگر پایگاهی ندارد که بتواند بر جهان حکومت تک قطبی خود را ادامه دهد.
جهان به سوی طغیانی عظیم علیه امریکا به پیش می‌رود و این اتفاق قابل انتظار است که امریکا به تدریج مناطق نفوذ خود را از دست بدهد.