مراقبه

▪ یکی از مقامات اهل عرفان و سلوک مراقبه است. لطفاً در این زمینه توضیح دهید که چگونه می توان این مقام سالک را در عمل محقق نمود؟ ـ هرگاه انسان نفس خود را به کار نیکی سفارش کند و شرط …

▪ یکی از مقامات اهل عرفان و سلوک مراقبه است. لطفاً در این زمینه توضیح دهید که چگونه می توان این مقام سالک را در عمل محقق نمود؟
ـ هرگاه انسان نفس خود را به کار نیکی سفارش کند و شرط و تعهد نماید که آن را انجام دهد، لازم است که در وقت انجام عمل، با دیده مراقبت به او بنگرد که کار را خالصاً لوجه الله انجام دهد، نکند که آن را ترک کند یا توأم با ریا، شرک و تظاهر به جا آورد. این گونه توجه به اعمال نفس را مراقبت نفس می گویند که دارای فضیلت و درجاتی است.
اما درباره فضیلت مراقبه به برخی شواهد نقلی اشاره می کنیم:
قرآن کریم در سوره علق آیه ۱۴ می فرماید: «الم یعلم بان الله یری» آیا نمی دانی که خدا ترا می بیند. همچنین در سوره نساء آیه۱ می فرماید: «ان الله کان علیکم رقیباً» بدرستی که خدا مراقب اعمال شما است. از این دو آیه می توان چنین استنباط کرد که خدای متعال همه جا بر اعمال و رفتار ما شاهد و حاضر و مراقب است و انسان باید این معرفت را پیدا کند که همه حرکات و سکنات و رفتار او در پیشگاه و محضر الهی قرار دارد و مراقبت کند تا در مجموعه فعالیت های روزانه خود اوامر و نواهی الهی را مورد توجه و اهتمام قرار داده و از آنها تخطی ننماید.
نقل است جبرئیل از پیامبر اعظم(ص) درباره احسان سؤال کرد که احسان چیست؟ پیامبر اعظم(ص) فرمود: طوری خدا را عبادت کن که گویا او را می بینی. و اگر تو خدا را نمی بینی او تو را می بیند. (محجه البیضاء، ج۸، ص ۱۵۵)
اما در بیان حقیقت مراقبت و درجات آن باید گفت که حقیقت مراقبت عبارت است از ملاحظه و توجه به سوی رقیب به واسطه ترس و هیبت از عظمت او. می گویند فلانی مراقب و مواظب اعمال خودش هست یعنی کارها را با دقت و توجه ویژه انجام می دهد که کوچکترین خلافی از وی سر نزند چون می داند کسی مراقب اعمال او هست تا در صورت مشاهده خلاف او را تنبیه کند. بنابراین مراقبت حالتی است نفسانی که عارض بر قلب می شود که نتیجه اش اعمالی است که بر اعضای بدن و قلب به واسطه معرفت به خدا ظاهر می گردد. اما حالتی که بر قلب ظاهر می شود این است که وقتی انسان خدا را شناخت که او آگاه بر اسرار قلوب و عالم بر تمام سر و خفیات و مراقب بر اعمال بندگان است، در این حالت قلب همیشه توجه و التفات به او پیدا می کند و تمام فکر و ذکرش خدا می شود و آنی از یاد او غافل نمی گردد.
اما حالتی که بر اعضای بدن ظاهر می شود آن است که تمام اعضای بدن دربست در خدمت انجام فرامین الهی قرارمی گیرد و هرچه رضای اوست انجام داده و هرچه خلاف رضای اوست ترک می کند .