کاش یک بار خدا را می خواندیم

«ادعونی استجب لکم» فرمان خداست اما نه تکلف آمیز بلکه عشق انگیز. خدا می خواهد صدای بندگانش را بشنود. می خواهد بشنود و اجابت کند، کاش به جای این که به هر کس می رسیم، سخنی می گوییم تا …

«ادعونی استجب لکم» فرمان خداست اما نه تکلف آمیز بلکه عشق انگیز. خدا می خواهد صدای بندگانش را بشنود. می خواهد بشنود و اجابت کند، کاش به جای این که به هر کس می رسیم، سخنی می گوییم تا مشکل مان حل شود، یک بار خدا را صدا می زدیم تا کارمان مشکل نداشته باشد، تا مشکل به کارمان نیفتد که برای رفع آن پی این و آن باشیم. کاش به جای همه که به زبان عشق می خواندیم یک بار هم خدا را عاشقانه صدا می کردیم. اما ... فکر می کنم، این شعر زبان حال همه ماست که راه عشق را نادرست می پیماییم.هی خدا ما را فرا می خواند اما ما انگار نمی شنویم. هزار در هزار بار لیلی لیلی می کنیم اما یک بار زبان به «ربی» نمی گشاییم تا لیلاها را هم مجنون ما کند.
من این شعر را خیلی دوست دارم، خوانش دوباره اش را تقدیم شما می کنم.
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای ...
خسته ام زین عشق، دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد ای بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی ...
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی ...
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
پس خدا را بخوانیم، عاشقانه هم بخوانیم و یادمان باشد، هم دعا از خداست و هم اجابت از او. استاد آیت ا... شیخ مجتبی تهرانی دعا را الهام خداوند می دانند و می گویند: « در این جا یک بحث مطرح می شود و آن بحث این است که عبد در چه قالبی می تواند با رب خود سخن بگوید. این را بدانید که این هم در ارتباط با رب است. یعنی خود رب به اولیای خود الهام می کند و اولیای الهی آن الهامات را در قالب خاصی می ریزند و نحوه سخن گفتن با رب را به عبد می آموزند که « چگونه با رب خودت حرف بزن!» همان طور که او با تو حرف زده است، تو هم با او حرف بزن؛ اما این گونه که به تو می آموزیم با او حرف بزن.»یک سخن دیگر؛ خداوند با تو به صریح ترین و شفاف ترین و عاشقانه ترین کلام سخن می گوید. قرآن را خطاب به تو نازل کرده است.
مخاطب آیه به آیه قرآن تویی، منم، ماییم. حالا این ماییم که باید پاسخ بدهیم، راستی چه پاسخی داریم؟ استاد تهرانی هوشیار باشمان می دهند و در این باره معتقدند: قرآن خطاب به تو است؛ نمی خواهی پاسخ دهی!خدا در ما مبارک رمضان با تو صحبت کرده و کلامش را بر پیغمبر فرو فرستاده و پیغمبر هم قرآن را به شما تحویل داده و گفته است که این ها حرف هایی است که خدا با شما زده است. خدا در این خطاب هایی که در قرآن هست، مثل « یا ایها الناس» و « یا ایها الذین آمنوا» دارد حرف می زند و به من و تو خطاب می کند. قرآن را نگاه کن؛ از اول تا آخر او دارد با تو حرف می زند. خوب، تو نمی خواهی جوابش را بدهی؟ او در ماه مبارک رمضان با تو سخن گفته است، تو هم باید در این ماه با او سخن بگویی؛ هم قوس نزول است و هم قوس صعود. ماه رمضان ماه کلام رب و عبد است. لذا شما اگر به روایاتی که در باب ماه مبارک رمضان وارد شده است، مراجعه کنید، همین مطلب را می بینید.پیشوایان ما هم ما را به دعا و خوانش عاشقانه حضرت دوست خوانده اند، مخصوصا در رمضان که گویی « ماه عسل» عشق است. بگذارید از زبان استاد بخوانیم؛ من حالا یکی دو تا روایت می خوانم که اصل این روایات در فروع کافی است ولی من از وسائل الشیعه نقل می کنم.روایت از امام صادق(ع) است که « قال امیرالمومنین(ع) علیکم فی شهر رمضان بکثرهٔ الاستغفار و الدعاء»؛ یعنی علی (ع) فرمود: « بر شما باد در ماه رمضان، به کثرت دعا و استغفار.»
در روایت دیگر آمده است: « کان علی بن الحسین اذا کان شهر رمضان لم یتکلم الا بالدعاء»: یعنی حضرت امام سجاد(ع) در ماه مبارک رمضان اصلا صحبت نمی کرد، مگر این که تمام جملاتی که از ایشان صادر می شد مضامین دعایی داشت. ما در این زمینه روایات بسیاری داریم. بنابر این آن چه که در ماه مبارک رمضان وظیفه عبد است، سخن گفتن با رب خود است.پس خدا را بخوانیم اویی که مهربان تر از همه است، بخوانیم او را تا اجابت کند کلمات مان را ...