ابن عربی و چرایی آفرینش

‏در عرفان اسلامی و بخصوص مکتب ابن عربی انگیزه آفرینش بر اساس حبّ و حرکت حبّیه معنا می یابد. به بیان دیگر عارفان انگیزه و هدف ایجاد عالم را نه سود بردن خالق دانسته اند و نه جود رساندن …

‏در عرفان اسلامی و بخصوص مکتب ابن عربی انگیزه آفرینش بر اساس حبّ و حرکت حبّیه معنا می یابد. به بیان دیگر عارفان انگیزه و هدف ایجاد عالم را نه سود بردن خالق دانسته اند و نه جود رساندن به مخلوق، بلکه علت غایی عالم به محبت حق به ذات خویش و کمالات خود باز می گردد که بر اساس دو قاعدهٔ "حب الشیء مستلزم لحب آثاره" ( دوست داشتن هر چیز مستلزم دوست داشتن لوزام و آثار آن نیز هست) و نیز " الحب موجب للظهور" (محبت باعث آشکار ساختن محبوب می گردد)، عشق ازلی حق را موجب ظهور و تجلی او در صور کمالات اسمائی می دانند تا همان طور که ذات خود را شهود می نموده، در آیینه فعل نیز شهود نماید. ابن عربی این نکته را با مفاد حدیث قدسی "کنز مخفی"‏‎ ‎منطبق می بیند و با استفاده از حدیث مزبور مسئله مهم حرکت حبّیه را مطرح می نماید. براین اساس از نگاه وی نحوهٔ خلقت، محصول سه حب یا اقتضاست:
۱) حب حق نسبت به شناخته شدن و اظهار کمالات نهان خود که به واسطهٔ خلق جهان آشکار می شود؛
۲) حب اسماء نسبت به ظهور لوازم آنها (اعیان ثابته) در عالم علم الهی و نیز عین خارجی؛
۳) حبّ اعیان ثابته نسبت به انتقال به عالم خارج.‏
ابن عربی معتقد است تحرک هستی عالم از حرکت عشق است؛ به این ترتیب که حق تعالی در مرتبهٔ قبل از خلق به ذات بسیط خود و تمام کمالات و اسمای نهفته در ذات علم دارد، لکن از آنجا که حب شیء مستلزم حب آثار آن نیز می باشد حق تعالی نیز دوست دارد، جمال خود را هم در آیینهٔ ذات و هم در آیینهٔ اسما و صفات و هم در آینهٔ فعل ببیند، از این رو هم در آیینهٔ اسما و صفات و اعیان ثابته در مقام واحدیت ظهور نمود و هم در آیینهٔ فعل خویش؛ به گفتهٔ ابن عربی حب، اصل سبب وجود عالم است و استماع، سبب کون و تحققش و به واسطهٔ این حب، تنفیس حاصل شده و نفس رحمانی است که عالم را ظاهر می سازد. به تعبیر برخی از صاحب نظران مفهوم محبت الهی با رحمت الهی یکی است اما با زاویهٔ متفاوت. وی نیز با تفکیک دو دیدگاه کلامی و وجود شناسانه در مفهوم محبت الهی، از لحاظ کلامی محبت را انگیزه اساسی خداوند در خلقت جهان می داند ولی از جهت وجود شناسانهٔ خاص ابن عربی محبت را نیرویی می داند که موجب تجلی حق می شود.
بر این اساس می توان گفت: از نگاه ابن عربی محبت اصلی است که حق را به آفرینش عالم برانگیخت. به دیگر بیان ،محبت امری است که حق تعالی به خاطر آن پای از عماء مطلق بیرون گذاشت و خود را در صورتهای موجودات متجلی ساخت. ابن عربی محبت را عموماً اساس حرکت می داند و معتقد است اگر محبت نبود
همه چیز در همان حالت کمون ازلی باقی می ماند؛ وی سکون را نیز به معنایی جز عدم نمی داند. از این دیدگاه، به وجود آمدن هستی از نیستی یک حرکت وجودی است که مسبب آن محبت الهی است. ابن عربی این مفهوم را به گونه زیر بیان می کند:
اصل، حرکت عالم است از عدمی که در آن ساکن بود به سمت وجود. به این دلیل گفته می شود که امر حرکت از سکون است. و لذا حرکتی که وجود عالم است حرکت حب ـ است. رسول الله‎ ‎‏(ص) این امر را با این سخن خود یادآوری کرده است که: گنجی مخفی که شناخته نبودم، پس دوست داشتم که شناخته شوم. پس اگر این محبت نبود عالم در عین خود ظهور نمی کرد. پس حرکت عالم از عدم به وجود، حرکت محبت ایجاد کننده عالم است. و از آنجا که عالم نیز شهود (کردن) خود را در صورت وجود دوست دارد چنانچه قبلاً آن را به لحاظ ثبوتی شهود کرده بود، لذا حرکت عالم ازعدم ثبوتی به وجود به هر صورت، حرکتی است ناشی از محبت هم از سوی حق است و هم از سوی آن.