نجیح خاطره ای را از امام حسن(ع) نقل کرده است... همین که به نزد امام مجتبی(ع) رسیدم، دیدم آن حضرت دارد غذا می خورد. در این موقع، سگی آمد و در پیش روی آن حضرت ایستاد. خوب که نگاه کردم دیدم …
نجیح خاطره ای را از امام حسن(ع) نقل کرده است... همین که به نزد امام مجتبی(ع) رسیدم، دیدم آن حضرت دارد غذا می خورد. در این موقع، سگی آمد و در پیش روی آن حضرت ایستاد. خوب که نگاه کردم دیدم امام حسن(ع) یک لقمه غذا که می خورد، یک لقمه هم به آن سگ می دهد. با تعجب گفتم: یابن رسول الله این چه کاری است که می کنید؟ اجازه بدهید این سگ را از اینجا دور کنم. اما امام اجازه این عمل را به من ندادند و فرمودند: نه! این کار را نکن! چون دوست ندارم در حالی که دارم غذا می خورم، جانداری به من بنگرد و چیزی به او ندهم. بگذار باشد، وقتی که سیر شد خودش می رود!(۱)
۱) زندگانی چهارده معصوم، ص ۵۳۵
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است