نگاهی به زندگی و فلسفه ویتگنشتاین

برتراند راسل که خود استاد ویتگنشتاین بود در مورد او چنین می گوید کاملترین نمونه ای بود که من از نبوغ به مفهوم سنتی آن می شناختم , پرشور, عمیق, جدی و سلطه جو. وقتی سخن از ویتگنشتاین …

برتراند راسل که خود استاد ویتگنشتاین بود در مورد او چنین می گوید کاملترین نمونه ای بود که من از نبوغ به مفهوم سنتی آن می شناختم , پرشور, عمیق, جدی و سلطه جو.
وقتی سخن از ویتگنشتاین فیلسوف بزرگ اتریشی می شود باید انتظار هر چیزی را داشته باشیم ,از تدریس در دانشگاه کمبریج تا اسارت در جنگ با ایتالیا در جریان جنگ جهانی و نوشتن رساله منطقی-فلسفی یکی از مهمترین کتاب هایش در زمان اسارت و یا حتی اینکه به یکباره فلسفه بزرگترین علاقه ی خود را رها کرده و به قول خودش بجایش به گل ها آب بدهد.
لودویگ ویتگنشتاین(۱۸۸۹-۱۹۵۱) فرزند یک یهودی ثروتمند ونیزی بود.بزرگترین علاقه ی او را باید در فلسفه تحلیلی جست و سرانجام هم تحقیقات و نوشته های او در همین موضوع بود که سبب شد وی پر نفوذترین فیلسوف قرن بیستم لقب گیرد .
بطور کلی نظرات ویتگنشتاین در باب فلسفه به دو قسمت عمده تقسیم می شود یعنی ویتگنشتاین متقدم و ویتگنشتاین متاخر.
ویتگنشتاین متقدم آن چنانی که از سخنرانی اش که به همت آقای رشیدیان به فارسی هم برگردانده شده است بر می آید معتقد بود که زبان برای بیان جهان به خصوص در مباحث متافیزیکال و فرا ماده ای ناکافی و حتی ناکارآمد است ,بدین معنی زمانی که ما در مورد امری فرامادی صحبت می کنیم عموما از تشبیهات استفاده می کنیم ,اما اگر تمام این تشبیهات را در مورد امر فرامادی مورد نظر برداشته و آنگاه به آن بنگریم ,می بینیم که چیزی نمی ماند چون هر آنچه که گفته ایم فقط تشبیه و استعاره بوده است.
شایان ذکر است که این ناکارآمدی زبان در دیدگاه ویتگنشتاین متقدم فقط وابسته به امر فرامادی نمی شود و حتی برخی از گفته های ما درباره مادیت را هم شامل می شود ,آقای سروش دباغ در سخنرانی خود درباره ویتگنشتاین مثال جالبی می زند از منظر این فیلسوف وقتی که ما فرضا میگوییم این دره ترسناک است ,این گزافی و جعل انسان است و نه بیان حقیقتی درباره دره,در توضیح این گفته ی ایشان باید گفت وقتی که ما خصوصیت ترسناک بودن را به دره نسبت می دهیم این بیان کننده خصوصیت دره نیست ,مثلا اگر ما بگوییم دره عمیق است این معنی می دهد چون ما آنرا با دره دیگری مقایسه کرده و میگوییم این دره در برابر دره های دیگر عمیق تر است ,اما زمانی که ترسناکی را به دره نسبت داده ایم, این برخواسته ای است از قیاس ابعاد دره با ابعاد خودمان و این جعل ماست یعنی منتسب کردن خصوصیتی که مربوط به دره نبوده و ما به آن منتسب کرده ایم .
بطور کلی باید گفت از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم هر آنچه که آدمی گفته و بسیاری از تفکرات و گفته های این موجود دو پا در باب امور مادی جعل انسان است نه بیان واقعیات,خودش در این رابطه چنین می گوید فلسفه نبردی با جادوشدگی ذهن ما به وسیله زبان است.
شاید به همین دلیل بود که پس از این ویتگنشتاین فلسفه را رها کرد و توجهش را بیشتر معطوف باغچه ی خانه اش کرد.
حدود سه سال طول کشید تا ویتگنشتاین باری دیگر پا به عرصه فلسفه گزارد و باید این دوره زندگی او و نظراتی را که در این دوره گفته است به ویتگنشتاین متاخر نسبت دهیم.
وی در این دوره دیگر دغدغه ی صدق و کذب ندارد و زبان در دیدگاه ویتگنشتاین متاخر ذاتی دارد و به گونه ای است که می توان گفت این طور باید باشد ,یعنی ما می بینیم که مردم چطور از زبان و کلمات استفاده می کنند و منظورشان از گفتن هر چیز چیست و ما هم ملاک را همان قرار می دهیم یا به عبارتی دیگرمعنا همان کاربرد است.
چیزی که پر واضح است این است که نظرات وآراء ویتگنشتاین متاخر ,کاملا متفاوت با ویتگنشتاین متقدم است و حتی می توان گفت این دو در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند , پس در این صورت می توان گفت وی در سراسر زندگی اش درکی یکسان از مفاهیم صدق و کذب نداشته است.
براستی که باید لودویگ ویتگنشتاین را ستود مردی که وقتی می بیند با تفکرات قبلی کاری به پیش نمی برد ,غرور خود را زیر پا گزارده و تغییر موضع می دهد و حق را برتر از آراء خود می شمرد.
با این همه ویتگنشتاین چه در زمان حیاتش و چه پس از آن منتقدان و مخالفان سرسختی داشته است از آن جمله فرگه فیلسوف و متفکر هم عصر ویتگنشتاین است که نظری کاملا متفاوت با او درباره محمول صدق دارد و می گوید&#۰۳۹;یک حکم,صرف فهمیدن یک اندیشه نیست بلکه پذیرش صدقش هم هست&#۰۳۹; و یا آنجا که برتراند راسل متفکر برجسته قرن بیستم می گوید&#۰۳۹;تقریبا غیر ممکن است دست کم برای من, که بیان را از صدق جدا کنم.&#۰۳۹;
ویلیام گس ادیب و فیلسوف درباره ویتگنشتاین می گوید&#۰۳۹;شاید زیادی تب و تاب بود که او را از پای در آورد, شاید در برخورد این چنین جدی با منطق و فلسفه اشتباه می کرد .اعتدال و شوخ طبعی واکسن های خوبی علیه جنون متافیزیکی اند&#۰۳۹;. جنونی که به اعتقاد گسل ویتگنشتاین را تا لحظه ی مرگش جدا نکرد.
به هر رو ویتگنشتاین هیچ گاه از تکاپو و تلاش باز نایستاد و عاقبت در حالی که کار روی کتاب &#۰۳۹;در باب قطعیت&#۰۳۹; را آغاز کرده بود در ۲۹ آوریل ۱۹۲۹ در انگلستان از دنیا رفت.

نادر نینوایی
منابع:
۱) ازمدرنیسم تا پست مدرنیسم ـ نوشته لارنس کهون ـ ترجمه دکتر عبدالکرم رشیدیان
۲) تفسیرهای زندگی ـ نوشته ویل و آریل دورانت ـ ترجمه ابراهیم مشعری
۳) سکوت ومعنا ـ نوشته سروش دباغ
۴) سخنرانی دکتر دباغ درباره ویتگنشتان و اخلاق
۵) سخنرانی دکتر دباغ درباره خرد ورزی ازمنظر ویتگنشتاین
۶) ویکی پدیای فارسی