اهمیت علوم انسانی را دریابیم

مسامحه و کوتاهی نسبت به علوم انسانی نقطه آغاز زوال یک جامعه است. اجحافی که از چندین سال گذشته تا کنون در حق علوم انسانی می شود برای هر اهل علم و اندیشه سخت دردناک است. به همین میزان …

مسامحه و کوتاهی نسبت به علوم انسانی نقطه آغاز زوال یک جامعه است. اجحافی که از چندین سال گذشته تا کنون در حق علوم انسانی می شود برای هر اهل علم و اندیشه سخت دردناک است. به همین میزان بهای غیر متعارف و در حد افراطی که به سایر رشته ها داده شده است نیز کفه ترازو را به ضرر علوم انسانی تنظیم کرده است. بدون هیچ شک و شبهه ای باید گفت علوم انسانی بستر ساز تعالی، رشد و پیشرفت یک جامعه است و برای آنکه بتوان به درستی نظام حاکم بر جامعه را تعریف و مهندسی کرد و با برنامه ریزی زمینه بقا و پویایی آن را رقم زد محتاج به علوم انسانی هستیم.
به خوبی از معنای لغوی علوم انسانی می توان دریافت که این گستره علوم برای شناخت انسان، در خدمت انسان و فراهم ساختن شرایط مطلوب بهره مندی از یک به زیست شایسته انسانی است.
با تاکید بر اهمیت هر شاخه علمی برای جامعه انسانی باید گفت که تمامی علوم به نوعی مرهون و وامدار علوم انسانی هستند زیرا که فرهنگ به عنوان بخش انسان ساخت محیط زیست پدیده ای انسان شناختی است که نیاز و ضرورت هر تحول را رقم زده و بشر را به آفرینش های بدیع منتهی می سازد و سرانجام اینکه او از این ثمرات ذینفع شود و چگونگی به کار گیری آنها را نیز بیاموزد.
بارها شنیده اید که یک تکنولوژی وارد بطن جامعه شده است اما فرهنگ استفاده از آن جا نیفتاده است. در واقع در بدو امر فرآیند آفرینش و همه گیر شدن چنین پدیده ای شکل نگرفته است. در این چنین جامعه ای نیاز بستر ساز آفرینش نبوده است و روند بروز و ثبوت آن هم به طور منطقی طی نشده است تا فرهنگ بهره مندی آمیخته با خلقیات و ویژگی های بومی، زایش طبیعی به خود بگیرد.
در تمامی جوامع فعالان و متخصصان علوم انسانی در سوق دادن جامعه به سمت بروز رفتارهای اجتماعی و انسانی نقشی وصف ناشدنی دارند چه در جامعه ای که مبدع و تولید کننده است و چه در جامعه ای که مصرف کننده. در لایه به لایه اجتماع نیازمند حضور متخصصان علوم انسانی هستیم و هرگز مباد افرادی که از سر جهل و نفهمی به انکار و تخریب آن همت گمارند.
علوم انسانی مقتضیات خاص خود را دارد. همانطور که از معنای این علوم بر می آید سرو کار آن با انسان است و انسان نیز در هر منطقه و مختصیات جغرافیایی متفاوت با دیگر نقاط است. از این رو نمی توان نسخه واحدی برای تمام بشریت پیچید مگر در اشتراکات و اصل انسان بودن اما با توجه روحیات، خلق و خو، آداب و رسوم و سایر ویژگی های بومی یکسری فاکتورها وارد شده و در مناسبات انسانی، مطالعات فرهنگی و جامعه شناختی مدنظر قرار می گیرد.
بنابراین صرف اینکه علوم انسانی محصول غرب است و یا هر چیز دیگر دلیل نمی شود که این علوم را تخطئه کرد و اهمیت یک حوزه وسیع دانش را که شالوده تحولات بشری بر آن استوار است، نادیده انگاشت. مطلوب آن است برای بالندگی و کسب اقتدار در تمامی صحنه ها و عرصه ها با پذیرش اشتراکات و با همت و تلاش مضاعف همراه با مطالعات بومی برای تدوین شاخص های انسانی ملی و میهنی دست به کار شویم و به جای آنکه بر تاریکی لعنت بفرستیم شمعی روشن کنیم.

سیدتقی کمالی