زیر تابلوی بوق زدن ممنوع ، دستش را از روی بوق برنمیدارد، کنار تابلوی توقف مطلقا ممنوع، صندلی ماشین را میخواباند و یک چرت حسابی میزند. تابلوی حداکثر سرعت ۵۰ کیلومتر را که …
زیر تابلوی بوق زدن ممنوع ، دستش را از روی بوق برنمیدارد، کنار تابلوی توقف مطلقا ممنوع، صندلی ماشین را میخواباند و یک چرت حسابی میزند. تابلوی حداکثر سرعت ۵۰ کیلومتر را که اصلا جدی نمیگیرد و پایش را روی پدال گاز فشار میدهد.
درست همانجایی که تابلو میگوید دور زدن ممنوع است، یک دور تمیز میزند، تابلوی خیابان یکطرفه را ندیده میگیرد و با سرعت خلاف میرود، تابلوی پارک ممنوع که اصلا خندهدار است، تابلوی طرح ترافیک را که بیخیال شاید با سرعت برود و پلیس نبیندش، خلاصه او میراند و میگازد و خلاف میکند که نمیدانم زودتر به کجا برسد.
دیگر نمیگویم وقتی شیشه ماشین را پایین میدهد و یک کیسه بزرگ آشغال را بیهیچ دلهرهای به بیرون پرتاب میکند یا وقتی میبیند عابری با احتیاط در حال گذر از روی خط عابر پیاده است، آن وقت سرعتش را بیشتر میکند تا زودتر از او از خطکشی خیابان رد شود.
بعضیها میگویند اشکال از قوانین است؛ یعنی جرایم راهنمایی و رانندگی آنقدر تاوان کمی دارد که کسی را نمیترساند. شاید این عده درست میگویند، چون نگاهی به مجازاتهای رانندگان متخلف در کشورهای پیشرفته دنیا این را تایید میکند.
گفته میشود در آمریکا، اگر رانندهای از چراغ قرمز عبور کند ۵۰۰ دلار جریمه میشود و وقتی سرعت غیرمجاز داشته باشد، از ۱۵۰ تا ۵۰۰ دلار باید جریمه پرداخت کند. حالا این را هم اضافه کنید که اگر رانندهای تخلف کرد و جریمهاش را نیز پرداخت، وقتی بخواهد بیمه اتومبیلش را تمدید کند، باید ۳۰ درصد بیشتر از دیگران بپردازد و اگر وامی از بانک بخواهد، باید مثلا به جای وام با سود ۴ درصد، وام ۲۰ درصد سود بگیرد.
جالب اینجاست که در بیشتر کشورهای پیشرفته که مثل ما با متخلف شوخی ندارند، اگر قبض جریمه ظرف مدت تعیین شده پرداخت نشود، این حق برای مجریان قانون محفوظ است که او را به دادگاه بکشانند. حالا اوضاع تاملبرانگیزتر میشود وقتی میشنویم در این کشورها شورای حل اختلافی هم نیست تا مثل ما بدون بررسی و آگاهی از اینکه راننده خلافکار چه تخلفی انجام داده، تخفیفهای آنچنانی بدهد و دست خلافکار را از قبل بازتر بگذارد.
میدانم نوشتن این چیزها فقط دوستداران قانون را ناراحت میکند و بعضی افراد را هم به فکر فرومیبرد که مگر ما غربزده شدهایم که خودمان را با آنها مقایسه میکنیم؛ ولی انگار بد نمیشود اگر هرازگاهی تلنگری بخوریم و به خودمان بیاییم.
قوانینمان کارآمد نیست؛ این را همه میدانند، حتی خود قانونگذاران، اما شاید بخشی از مشکل چیزی فراتر از بحث ناچیز بودن جریمهها باشد. به نظر شما، غیر از جریمه چه چیز دیگری میتواند جلوی خلافکاری را بگیرد؟ کمی وجدان؟ کولهباری از احترام به خود؟ احترام به حقوق دیگران؟ باور به سودمند بودن رعایت قوانین؟ به حق خود قانع بودن؟ به غیر از خود، دیگران را هم دیدن؟ خود را موظف به شهروندی قانونمدار دانستن؟
پاسخ این سوال، همه این جوابها میتواند باشد، چون وقتی کسی برای خودش، شهرش و همه آدمهایش ارزش و احترام قائل باشد، آن وقت زیر تابلوی بوق زدن ممنوع، دستش را روی بوق ماشین نگه نمیدارد.
اگر پلیسی ندید مرز قانون را نمیشکند، سوءاستفاده از خلوتی خیابان یکطرفه، کارش نمیشود و وقتی قصد خلافکاری میکند، وجدانش بیخیال نمیماند.باور کنید اگر اینگونه فکر کنیم، دیگر لازم نیست همیشه ماموری مراقبمان باشد و خودمان همچون شکار عنکبوت در تار بیقانونیهایمان گیر کنیم.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است