زبان نمایش

بدون شک هر نمایشنامه‌نویس زمانی که شروع به نوشتن یک اثر نمایشی می‌کند آن را برای اجرا می‌نویسد. او با عناصر تئاتری آشناست و هنگام پرداخت شخصیت‌‌ها، روایت نمایش، خلق دیالوگ‌ها، …

بدون شک هر نمایشنامه‌نویس زمانی که شروع به نوشتن یک اثر نمایشی می‌کند آن را برای اجرا می‌نویسد. او با عناصر تئاتری آشناست و هنگام پرداخت شخصیت‌‌ها، روایت نمایش، خلق دیالوگ‌ها، نحوه چیدمان صحنه و... تعمق می‌کند تا بتواند در اثر نمایشی خود لحظه‌های کم و بیش دراماتیکی را برای تماشاگر خلق کند. از این روست که نمایشنامه پیش از هر چیز برای اجرا نوشته می‌شود نه برای خواندن. زبان در نمایشنامه یکی از اله‌مان‌های اصلی و مهم آن به شمار می‌رود که بخش اصلی اثر تئاتری را دربرمی‌گیرد. اگرچه در تئاتر قدیم زبان نمایش همواره منظوم بود و نمایشنامه‌نویسان از زبان شعر برای نوشتن آثارشان بهره می‌بردند اما تغییر و تحولات روز به روز در زندگی مردم و دیگر آثار ادبی باعث شد که زبان تئاتر نیز به موازات این تغییرات به زبان مردم نزدیک شود تا بتواند خود را بیشتر در زندگی آنها وارد کند و به شکل یک هنر همگانی درآید. درواقع زبان را می‌توان روح نمایش دانست که به آن معنا و مفهوم می‌بخشد.
شخصیت‌ها با مکالمه‌هایی که میان آنها رد و بدل می‌شود و خود را به تماشاگر معرفی می‌کنند و روایت داستان در کلام آنها شکل می‌گیرد و پیش می‌رود. با این همه نظریات نمایشنامه‌نویسان نیز در باب زبان نمایش با هم متفاوت بود. در آثار نمایشی یونسکو و بکت زبان رو به ویرانی و فروپاشی می‌رود و جایگاه اشیا بویژه در آثار یونسکو خود را برجسته‌تر نشان می‌دهد. در زبان نمایش یونسکو بی‌منطقی و پراکندگی نمایان است و در زبان نمایش بکت پرسوناژها عجول و تند تند حرف می‌زنند و هر کدام از هر دری سخن به میان می‌آورند. گرچه این نویسندگان از خلق این آثار نیز اهدافی را دنبال می‌کنند اما این سبک از نمایشنامه‌نویسی به هنگام اجرا با مشکل مواجه می‌شد چرا که برای مخاطب گنگ و نامفهوم بود و مخاطب نمی‌توانست با آن ارتباط مستقیمی برقرار کند.
آرتو از دیگر نویسندگان و کارگردانان تئاتر پس از دیدن چند نمایش شرقی در پی این بود که زبان و به معنی دقیق‌تر آن «کلام» را به طور کامل از تئاتر حذف کند. او تئاتر شرق را در مقایسه با تئاتر غرب تحسین می‌کند و زبان را عاملی بدون کارکرد و اضافی در تئاتر غرب می‌داند. آرتو فکر می‌کرد برای رسیدن به یک تئاتر آزاد و دست یافتن به تئاتر محض باید آن را از دربند بودن زبان، کلمات و دیالوگ‌ها آزاد کرد چرا که زبان یک عنصر تئاتری به شمار نمی رود.
آرتو زبان تئاتر را در حرکات سمبلیک بازیگران تعریف می‌کرد و دیالوگ را نه به سن تئاتر بلکه متعلق به کتاب می‌دانست. از طرف دیگر برشت که نقش تئاتر را سرگرم کردن تماشاگر می‌داند برای تئاتر یک زبان آرکائیک و حماسی را توصیه می‌کند. او برای این که تماشاگر بتواند با نمایش ارتباط برقرار کند و همچنین نمایش او را وادار به اندیشه کند به برخی از تکنیک‌های تئاتری اشاره می‌کند که از آن میان می‌‌توان به حضور یک گوینده و یا یک گروه کر که در تئاتر یونان باستان باب بوده است اشاره کرد تا حادثه را برای تماشاگر تفسیر کند.
در باب زبان تئاتری برشت بر این عقیده بود که طرز بیانی که زیاده از حد شمرده است، فهم گفته را نه تنها آسان نمی‌سازد بلکه آن را دشوار نیز می‌کند. از نظر او زبان همواره باید آگاه به کار گرفته شود و نباید آن را از زبان واقعی مردم دور کرد، شعر باید همچون شعر و نثر باید فصیح بیان شود. آنچه برای برشت حائز اهمیت است نشان دادن واقعیت در نمایش است که کلام از آن جداناشدنی است.