هنر واگنر و تفكر نیچه

فردریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴) فیلسوف آلمانی شدیداً تحت تاثیر فلسفه شوپنهاور بود. نگاه او به هنر در كل و موسیقی به طور خاص شبیه نگاه شوپنهاور است، با این تفاوت كه آن ناامیدی كه …

فردریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴) فیلسوف آلمانی شدیداً تحت تاثیر فلسفه شوپنهاور بود. نگاه او به هنر در كل و موسیقی به طور خاص شبیه نگاه شوپنهاور است، با این تفاوت كه آن ناامیدی كه در فلسفه شوپنهاور موج می زند در اینجا آنچنان مشهود نیست. او همچون شوپنهاور نگاهی خاص به موسیقی دارد. تضاد بین دو رب النوع یونان باستان - دیونوسوس و آپولون- یكی از پایه های بنیادی فلسفه نیچه را تشكیل می دهد. آپولون خدای عقل و روشنگری و معرف نظم، اندازه و عدد است. او فرمانروای جهان درون خیال و رویاست. دیونوسوس بر عكس خدای آزادی، مستی و سرخوشی است.
این یكی نماینده عنصر احساس وهنر دیونوسوسی در ایده آل خود نماینده موسیقی است، و آن یكی باهنرهای تجسمی و بیشتر از همه مجسمه سازی مرتبط است. دیونوسوس عمل گرا است و منادی آزادی و سرمستی انسان - او هر سدی را در هم می شكند. آپولون اهل اندیشه و تعقل است اما دیونوسوس مبارزه طلب و بی باك و لذا به زعم نیچه با آرامشی كه مسیحیت دنبال آن است سازگار نیست. پس نیچه ستایشگر موسیقی است چون هنری دیونوسوسی است - اما نه هر موسیقی چرا كه او بر موسیقی باروك كه تابع قواعد و قوانین خشك، ریاضی و پیچیده فوگ و كنترپوان است می تازد- و بهترین مدل دیونوسوس زمان خود را در واگنر می جوید.
نیچه خود پیانو می زد و چندین آهنگ نیز تصنیف كرده بود. پس موسیقی را خوب می شناخت و زمانی كه جسارت و بی باكی ریشارد واگنر را در آثارش دید، به تدریج او را در قالب اسطوره های قهرمانی كه ستایشگر آنان بود قرار داد. استفاده وسیع واگنر از آتونالیته - كه اهمیت نت مركزی یك گام موسیقی در آن كمرنگ می شود- و فواصل نامطبوع برای نخستین بار در تریستان و ایزولده كه با سلیقه موسیقایی آن زمان ناهمگون بود جسارتی خاص می طلبید كه واگنر واجد آن بود. جالب آن كه واگنر نیز همچون نیچه مرید شوپنهاور و عقاید فلسفی او در زمینه موسیقی بود. او آرای شوپنهاور را با نظریه «اثر هنری جهانشمول» Gesamtkunstwerk كه خود واضع آن بود سازگار می دید. طبق این نظر تمام هنرها با هم می آمیزند و همگی در خدمت خلق موسیقی - اپرا هستند. بعید نیست كه اگر نیچه قبل از شوپنهاور فلسفه خود درباره موسیقی را ارائه می داد، واگنر بی چون و چرا آن را می پذیرفت، چه او بیشتر دنبال مهر تاییدی بر نظر خود بود، حال این مهر تایید از هر كه باشد، باشد. واگنر قبل از این كه فیلسوف باشد یك هنرمند بود و در فلسفه یك آماتور به شمار می رفت، پس برداشتی ناقص از افكار نیچه برای او كفایت می كرد. اما شاید انتظاری كه نیچه از واگنر داشت، فراتر از این بود. نیچه در محل اقامت واگنر در تریبشن (triebschen) با او آشنا شد. مباحثی كه این دو داشتند ساعت ها به طول می انجامید و اگر چه در جزئیات اختلافاتی داشتند، در كلیات متحدالقول بودند. نیچه در جست وجوی حقیقت بود و تمام عمر خود را در جست وجوی آن گذراند. اما واگنر نیك می دانست كه اگر بخواهد تماشاگر/ شنونده آثارش را به سالن های اپرا بكشاند، ناچار است از حقیقت فاصله بگیرد و از افسانه ها سود جوید، تا جایی كه واگنر در آخرین اثر خود- پاسیفال- به نقل داستانی از مسیحیت روی آورد كه برای نیچه دلزده از مسیحیت قابل قبول نبود.


علاءالدین حسینی