بیست و هشت متر بالاتر از زمین پشت پنجره غبطه میخورد به حال مردی که زیر برف رز میفروشد زن/ خواب میبیند کاش/ بیست و هشت متر پایینتر پشت چراغ رز میفروخت زن مرد خیس خیس خسته داشت …
بیست و هشت متر بالاتر از زمین
پشت پنجره
غبطه میخورد
به حال مردی که زیر برف
رز میفروشد
زن/ خواب میبیند
کاش/ بیست و هشت متر پایینتر
پشت چراغ
رز میفروخت زن
مرد
خیس خیس خسته
داشت زیر برف
رز میفروخت
زن
قربان بهاری
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است