تلاشهای سوکارنو برای کسب استقلال اندونزی ، تاسیس جنبش غیر متعهدها و خروج سازمان ملل از دست فاتحان جنگ جهانی دوم

۲۸ دسامبر سال ۱۹۴۹ ژولیانا ملکه هلند بر استقلال اندونزی که دکتر احمد سوکارنو آن را چهار سال پیش از این اعلام کرده بود صحه گذارد و سوکارنو هم به ملاحظات بین المللی از نمایندگان …

۲۸ دسامبر سال ۱۹۴۹ ژولیانا ملکه هلند بر استقلال اندونزی که دکتر احمد سوکارنو آن را چهار سال پیش از این اعلام کرده بود صحه گذارد و سوکارنو هم به ملاحظات بین المللی از نمایندگان مردم اندونزی خواست که رئیس جمهوری انتخاب کنند و آنان هم وی را در این سمت تایید کردند ومجمع عمومی سازمان ملل رای به عضویت اندونزی دراین سازمان داد.
اندونزی که قرنها مستعمره هلند بود و « هند هلند » خوانده می شد در آغاز جنگ جهانی دوم به تصرف ژاپنی ها در آمد ه بود .
دکتر سوکارنو از ۱۹۲۹ با ایجاد وحدت میان گروه های ناسیونالیست و رادیکال یک جبهه واحد برای کسب استقلال اندونزی به وجود آورده بود و مبارزه می کرد. مشکل کار او این بود که پیش از استعمار هلند ، اندونزی یک کشور واحد نبود . این مشکل در پایان جنگ جهانی دوم با کمک ژاپنی ها حل شد. نیروهای ژاپنی اشغال کننده اندونزی پس از تسلیم شدن آن دولت ، به جای تحویل اسلحه خود به متفقین این سلاحها را در اختیار سوکارنو گذاشتند و سوکارنو سه ماه بعد ، در ۱۳ نوامبر سال ۱۹۴۵ با تکیه بر این سلاحها استقلال اندونزی را به عنوان یک جمهوری اعلام کرد و ۲۹ ژوئن سال بعد ( ۱۹۴۶ ) رئیس این کشور شد.
از این زمان میان نیروهای اعزامی هلند و افراد سوکارنو جنگ آغاز شد و ادامه یافت زیرا که هلند نمی خواست مستعمره قدیمی خود را از دست بدهد.
جنگ تا سال ۱۹۴۹ ادامه یافت که هلندی ها با اعزام چترباز ، شبانه پایتخت اندونزی را تصرف و دکتر سوکارنو را به اسارت گرفتند که در پی اخطار هند که نیرو خواهد فرستاد و فشار شوروی ، سازمان ملل مداخله کرد و سوکارنو آزاد گردید و هلند دوم نوامبرهمین سال با دادن استقلال به اندونزی موافقت کرد و ۵۶ روز بعد ملکه ژولیانا بر این تصمیم شورای وزیران هلند صحه گذارد. ظاهرا موافقت شده بود که این روز را « روز استقلال » اندونزی به شمار آورند.
سوکارنو که مردی ضد استعمار و ضد استثمار بود با تجربه فراوان از مبارزه خود و زجرهایی که در این راه متحمل شده بود بعدا با همفکری چوئن لای ، نهرو ، تیتو و عبدالناصر جنبش « عدم تعهد » را تاسیس کردند که نشست موسسان آن در اندونزی تشکیل شد.هدف این بود کشورهایی که عضو دوبلوک آن زمان نبودند بتوانند یکپارچه از خود در قبال زورگویی یکی از این دو بلوک دفاع کنند که به جهان سوم معروف شدند.
از کارهای مهم دیگر سوکارنو اعلام سازما ن ملل به عنوان ابزاری در دست پنج کشور فاتح جنگ جهانی دوم بود و در یک زمان عضویت اندونزی در سازمان ملل را تا زمانی که این پنج دولت حق رد ( وتو Veto
) داشته باشند به حالت تعلیق در آورده بود.
اقدام دیگر او ادعای ارضی نسبت به بخشی از مالزی مستعمره آن زمان انگلستان و جنگ با این کشور بود.
سوکارنو از اوایل دهه ۱۹۶۰ با تجربیاتی که به دست آورده بود در باره دمکراسی تغییر عقیده داده بود و می گفت که رسیدن به دمکراسی واقعی با هر مردمی امکان پذیر نیست ، انتخاب شدگان پس از رسیدن به قدرت به جای خدمت، می خواهند قدرت خود را که برایشان منشاء همه چیز است حفظ کنند و در این راه از ارتکاب به هر عملی خود داری نمی کنند و به تدریج از ستونهای همیشگی قدرت می شوند که با حکومت موروثی تفاوت چندان نخواهد داشت. بنابراین ، دمکراسی هنوز یک فرضیه زیبا است که از آن سوء استفاده می شود و شرایط محیطی فراوان می خواهد تا تحقق یابد. وی با این فکر که اینک هوادارانی پیداکرده است مدتی هم پارلمان اندونزی که آن را « تئاتر » می خواند به حالت نیمه تعطیل در آورده بود.
در دوران حکومت دکتر سوکارنو که پدر جمهوری اندونزی خطاب می شود ، حزب کمونیست این کشور پس از شوروی و چین بزرگترین حزب کمونیست جهان به شمار می آمد و همین امر باعث سازش پنهانی غرب با پاره ای از ژنرالهای اندونزی شده بود و میان ارتش و حزب کمونیست دشمنی به وجود آمده بود که این حزب در یک زمان پیروز شد و بسیاری از ژنرالها را از میان برد و در زمان دیگر (سال ۱۹۶۶ ) ژنرالها پیروز شدند و نه تنها حزب کمونیست را مضمحل ساختند بلکه اختیارات سوکارنو راهم محدود به ریاست تشریفاتی کشور و حفظ عنوان پدر ملت کردند.
طولی نکشد که سوکارنو در گذشت و این ژنرالها و در صدر آنان سوهارتو تا همین چندی پیش به صورت دیکتاتور حکومت می کردند . در سال ۱۹۹۹ گسترش فساد مالی و اداری باعث قیام مردم و حذف سوهارتو شد که پس از یکی دوسال دختر سوکارنو که رهبری حزب پدرش را بر عهده داشته و با دیکتاتوری ژنرالها مبارزه کرده بود زمام امور اندونزی را به دست گرفت.