هر چهره یی در کلوزآپ مستحق مجازات است

● وقتی فردیت فراموش می شود داستانی که حسین سبزیان با رفتن به جلد محسن مخملباف برای خانواده آهن خواه آفرید، ماجرای تلاشی نافرجام برای درمان فردیت منقرض شده یی است که زخم های …

● وقتی فردیت فراموش می شود
داستانی که حسین سبزیان با رفتن به جلد محسن مخملباف برای خانواده آهن خواه آفرید، ماجرای تلاشی نافرجام برای درمان فردیت منقرض شده یی است که زخم های عمیقش اندکی مرهم توجه می خواست. وقتی کارد هیچ انگاری اجتماع به استخوان روح فرد می رسد، تنها راه عبور از این جراحت پناه بردن به فردیت دیگری است که در سایه شهرت توانسته فردیت خود را از هجوم همانند سازی پیرامونی نجات بخشد. وقتی مخملباف و سبزیان سوار بر موتور به سمت خانواده آهنخواه می روند، تصویری بدیع از تمنا های سرکوب شده افرادی به نمایش درمی آید که در جامعه یی بی حوصله و بی رحم تقاضای اندکی توجه داشته اند؛ توجهی که کیارستمی با گروهش اندکی آن سوتر سوار بر ماشین در حال ثبت آن بودند. اما اگر امروز نام مرحوم حسین سبزیان به لطف فیلم «کلوزآپ نمای نزدیک» از میان آن همه فردیت فراموش شده به خاطر مانده، حاصل جسارتی است که سبزیان از خود بروز داد و جلد ازپیش ساخته جامعه را از تنش بیرون آورد. او برای یک بار چیزی شد که فردیتش می خواست. اما جامعه با ابزار هایش اجازه چنین جسارتی را نمی دهد. روابط اجتماعی، نگاه رسمی و رسانه ها در قالب خانواده آهن خواه و دادگاه و حسن فرازمند هر کدام به سودایی و هرکدام با منطقی فردیت سبزیان را هدف قرار می دهند. از یک سو حق هم دارند. سبزیان مخملباف نیست. اما مگر برای آن فردی که نامش حسین سبزیان بود، راه دیگری برای بروز چیز های اندکی که می خواست وجود داشت؟ حق فردیت پایمال شده او در پس چهره معمولی و زندگی معمولی اش چگونه محقق شد؟ او آرزویی ناکام بود، فردیتی منقرض شده. در جنوب زندگی حرف زدن از فردیت، محال اندیشی است.
۲۰ سال بعد از ساخته شدن «کلوزآپ نمای نزدیک»، حسین سبزیان همچنان مساله ماست و فردیت همچنان سوءتفاهم ما. همچنان برای پذیرش فردیت دیگران دچار همان تناقض هایی هستیم که خبرنگار فیلم «کلوزآپ ...» با آن روبه رو بود. عطوفت شرقی و منطق غربی نه به تمامی بلکه از هر کدام اندکی همراه ماست تا با ملغمه یی از عاطفه و عقل به سرکوب فردیت هر کسی برویم که پایش را از تعریف رایج ما بیرون گذاشته است. عباس کیارستمی را چه به حافظ و سعدی؟مسعود کیمیایی را چه به رمان نوشتن؟ هدیه تهرانی تا وقتی محترم است که سیمای شوکران باشد. نیکی کریمی کارگردان و عکاس تو کت مان نمی رود. رضا کیانیان همان بهتر که برود بازیگری کند. انگار در وجود همه ما اداره نظارت و ارزشیابی همیشه در حال صدور مجوز و عدم صدور مجوز است. انگار که هنوز پذیرش وجوه گوناگون و متنوع انسانی در میان همه شهروندان برایمان سخت و جانکاه است. انگار که تقاص بی توجهی به خود را باید از انتقام از توجه به دیگران بگیریم. انگار هنوز قبول نکرده ایم که به لطف معجزه فناوری راه های بروز فردیت آنقدر گسترش یافته که دیگر کاری از دست های کوچک و محدود کننده ما برنمی آید. حسین سبزیان وقتی در برابر دادگاه از خانواده آهنخواه عذ رخواهی کرد به ذهن درهم ریخته اش نرسید که او با پذیرش جسارت اجتماعی اش روی فردیت تباه شده اش سرپوش می گذارد و ما نیز امروز اجازه بروز به فردیت دیگران را نمی دهیم. به اندازه خود تلاش می کنیم تا همه آدم ها در لانگ شات تعریف شده ما باقی بمانند. هر چهره یی در کلوزآپ مستحق مجازات است.

مینا اکبری