بوی کربلا بوی خون خدا !

بوی کربلا می آید! بوی نفس حماسه، بوی پیراهن عشق، بوی خون خدا!... و باز صدای سردار سپاه نور در گوش جانها می نشیند، و باز کناره افق، از سرخی شفق گلگونه می شود، و باز دریای گسترده انسانیت …

بوی کربلا می آید! بوی نفس حماسه، بوی پیراهن عشق، بوی خون خدا!... و باز صدای سردار سپاه نور در گوش جانها می نشیند، و باز کناره افق، از سرخی شفق گلگونه می شود، و باز دریای گسترده انسانیت و آزادگی، موج موج خونین خود را تا دور دستها به دامان فردا و فرداهای تاریخ می سپارد و باز تو می شنوی که صدایی رسا، از بلندگوی زندگانی با معنا، به تلاوت آیه های ایثار و سوره های ایمان می ایستد، و باز در آیینه های بی غبار خاطرات خطیر، تصویرهای مقدسی رامی بینی که دلت را از تو می گیرد، اندیشه ات را به دیروزها می برد، و گامهایت را برای پیمودن فرداها به راه می دارد.
... محرم فصیح ترین واژه در قاموس جاودانه ترین حماسه است. اصلا محرم یک واژه نیست، یک دایره المعارف است! محرم، یک ماه نیست، در ازای قرنها و قرنهاست! رمز حیات و شور زندگی و بالهای بالندگی.
و هر بار که محرم از راه می آید، خون و شرف چونان ققنوسی آتش زاد سر برمی کشد از هر سو! و درای کاروان کربلا از پس قرنها، پرطنین و پویا، در گوشهای بیداری زمانه، فریادگر می شود!
هنوز دشت نینوا، هنوز چکاچک شمشیرها و نیزه ها، هنوز آفتاب طاقت فرسای نیمروز مبارزه، هنوز تمامی ایمان در برابر همه کفر، هنوز بدسگالان و بندگان لات و هبل، هنوز گردنکشان فرومایه و پلید، هنوز پرواز سبکبالانه عشاق حق، هنوز شیوه عاشورا، هنوز سرزمین تفتیده طف، هنوز بارقه های نگاه خون، هنوز کرب و بلا و شهید و محرم، هنوز آن چه که تاریخ را غرق غرور می کند،... همه و همه رنگی تازه دارند: رنگ سرخ! رنگ تلاش و مبارزه و خشم مقدس و ثار و ایثار... و در تداوم همین خط است که انسان با فضیلت امروزین، در هر کجا که باشد، سازش با اهریمنان را ننگ بزرگ و مبارزه با ستم پیشگان و باطل کیشان و حق کشان را افتخار می شمارد و به «شهادت»، به دیده یکی از دو نیکی می نگرد.
در زمانی که انقلاب محرم شکل گرفت؛ عصر، عصری یزیدی بود که غیرت حسینی تاب تحمل آن را نداشت. و سالار و رهبر شهیدان را وامی داشت که همگان را برآغالد تا لگام حادثه را برکشند، عنان توسن همت را بچسبند، بر ظلم بشورند، لکه های ننگ را از دامان بشریت بشویند و با امام حق بیعت کنند، نه با زاده ها و نواده های ناحق! چرا که در آن روزگار، تباهی و ستم و استبداد، پرده بر چهره حق کشیده بود، قرآن مهجور، دین در محاق، حقیقت افسرده، آفتاب معنا مرده! و حکومت به دست نااهلان بود... و در این هنگام باید مردی به پا می خاست که روش حکومت را تصحیح کند، درخشش را به خورشید بازگرداند، قرآن را به مردم هدیه بدهد، دین را به تجلی وادارد و اریکه حکومت را از نااهلان بازستاند، پلیدیها را بازشوید، جامعه را تطهیر کند، شعور و شور را به سرها و سینه ها بازگرداند، و به اعتلای کلمه حق قیام کند... و چنین راهبری جز حسین بن علی(ع) و چنین انقلابی، جز در عاشورا نمی توانست آن کند که کرد!... و محرم، همچنان که ابتدای سالی تازه است، سرآغازی برای یک زندگی راستین نیز هست!