تاریخ طب و طبابت در ایران

ایران عهد قاجار و پهلوی، تحولات تاریخی فراوانی در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و... به خود دیده است و پژوهشگران بسیاری، در شاخه‌ها و رشته‌های مختلف تاریخی آن دوره، قلم …

ایران عهد قاجار و پهلوی، تحولات تاریخی فراوانی در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و... به خود دیده است و پژوهشگران بسیاری، در شاخه‌ها و رشته‌های مختلف تاریخی آن دوره، قلم فرسایی کرده و آثار در خور و شایسته‌ای پدید آورده‌اند اما مقوله تاریخ طب و طبابت و به طور کلی تحولات پزشکی ایران در عرصه یاد شده، اهمیت ویژه‌ای دارد. هزاران نکته باریک‌تر از مو در این مبحث از تاریخ ایران هنوز ناگفته و نانوشته مانده است و از این‌رو، تحقیق گسترده و دامنه‌دار، در این زمینه ضرورت یافته است. موضوع تاریخ طب و طبابت، گر چه از نظر شرح و تعریف با یکدیگر تفاوت دارند اما از نظر قرابت و کاربرد، با هم پیوستگی ناگسستنی دارند. به این دلیل وقتی مساله طب به میان می‌آید، به‌طور طبیعی نام اطبای آن نیز در هر دوره از تاریخ به ذهن متبادر می‌شود و این پزشکان هستند که با نوشتن آثار و بیان عقاید خود می‌توانند نقش بزرگ تاریخی خود را در زمینه تحولات پزشکی ایفا کرده و به منصه ظهور برسانند. پس چگونه می‌توان این دو رشته بزرگ از علم پزشکی را از هم مجزا ساخت؟
اگر به آثار بزرگانی چون فهرست ابن‌الندیم، طبقات الاطباء ابن جلجل اندلسی، تاریخ حکماء‌ جمال‌الدین صادقی، عیون الابناء ابن‌ابی اصیجه و امثال آنها و از کتب متاخرین مانند مواح الانظار فی‌تراجم الاطباء‌ و الاعصار تالیف رکن الحکماء‌ (میرزا عبدالحسین خان فیلسوف‌الدوله) رجوع کنیم، به این فرضیه بسیار مهم پی خواهیم برد که در میان مورخان مشرق زمین، عموما تاریخ پزشکی و تاریخ پزشکان را توأمان به رشته تحریر درآورده‌اند، منتهی جانب شرح حال اطباء، بر جنبه آرا و عقاید پزشکی آنان ترجیح داده شده است. در کتب تاریخی و تذکره‌هایی که در مغرب زمین نوشته شده است، قضیه فرق دارد. آنان شرح‌حال‌نویسی پزشکان را کمتر مدنظر دارند و بیشتر جانب تاریخ طب و اندیشه طبیبان را در نوشته‌های خود آورده و مراعات کرده‌اند. درباره اینکه طب ایرانی از چه روزگاری آغاز شده است، مورخان و خاورشناسان بر این باورند که در داستان‌های کهن ایرانی آغاز و معرفی طب را به جمشید پادشاه اساطیری (به گفته فردوسی) نسبت داده‌اند و او اولین کسی بوده است که استفاده از دارو را به مردم یاد داده است. در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان سه نوع طبیب تشخیص داده شده است، آنکه با تیغ بهبود می‌بخشد (جراح) دیگر آنکه با گیاهان درمان بخش‌، مداوا می‌کند (طبیب) و سوم آنکه با کلام شفا می‌بخشد (کاهن). زرتشتیان بیماری را آفریده اهریمن می‌دانستند و از این‌رو در دفع آن از وردها و مراسم دینی یاری می‌جستند. پس از ورود طب یونانی به ایران و نیز ایجاد مدرسه و بیمارستان جندی شاپور استادانی از یونان فراخوانده شدند و دروس طب را تعلیم دادند. طب ایرانی پس از ورود اسلام با چند مقوله علمی و تاریخی رو به رو بوده است، از جمله: امتزاج طب یونانی با طب ایرانی که خاندان نوبختی و دیگران در باب تقویت طب یونانی و پیشرفت علم،‌خدمات به‌سزایی را انجام داده‌اند و بزرگانی که در این دوره، آثار طبی برجسته‌ای به وجود آورده‌اند، عبارت‌اند از: علی بن طبری (صاحب فردوس الحکمه)، محمدزکریای رازی (صاحب کتاب الحاوی و طب المنصوری.)، علی بن‌ اهوازی ارجانی ( صاحب کتاب الملکی) و... شیخ الرییس ابوعلی سینا، صاحب کتاب قانون و آثار طبی دیگر و شرف‌الدین ابوابراهیم اسماعیل گرگانی (جرجانی) صاحب ذخیره خوارزمشاهی و نیز حکیم معیدی، پزشک قرن چهار هم که دانشنامه‌ای در علم پزشکی دارد که منظوم است و درمان بیماری‌ها و خواص داروها را از این طریق (به زبان شعر) بیان داشته است. در دوره افشاریه و زندیه پیشرفت شایان توجهی حاصل نشد. طبیبان فرنگی کم و بیش در ایران تردد داشتند و نادرشاه به درمان آنها اعتقاد فراوان داشت.
کتاب از دو قسمت مجزا تشکیل شده است: قسمت اول، فضای اصلی کتاب است که تعداد ۱۹۱ نفر از رجال طبیبان، شرح‌حالشان توسط نگارنده و با محوریت سند تالیف و تنظیم شده است. قسمت دوم هم شامل کتابچه مستندی است از ۲۱۳ نفر طبیبان عهد قاجار و رضاشاه که اطلاعات مربوط به آنان در این کتاب تقریر شده است. بنابراین در جلد دوم کتاب «تاریخ طب و طبابت» با حدود چهار صد طبیبی رو به رو هستیم که عده‌ای‌ از آنان نامدار و شماری از آنها در تاریخ این دوره ناشناخته و مهجور مانده‌اند و از طریق کتاب حاضر به جامعه علمی و پژوهشی معرفی می‌شوند.