در باب حکمت زندگی

کتاب «در باب حکمت زندگی» نوشته آرتور شوپنهاور، ترجمه محمد مبشری به همت انتشارات نیلوفر در ۶ فصل و ۲۷۷صفحه امسال چاپ شده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. تا اواسط دهه ۵۰ …

کتاب «در باب حکمت زندگی» نوشته آرتور شوپنهاور، ترجمه محمد مبشری به همت انتشارات نیلوفر در ۶ فصل و ۲۷۷صفحه امسال چاپ شده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.
تا اواسط دهه ۵۰ قرن نوزدهم پس از انتشار «جهان چون اراده و نمایش» که اساس تفکر شوپنهاور در آن بیان شده است، توجه چندانی به آثار شوپنهاور معطوف نبود.
یکی از علت‌های این شهرت دیررس آن است که شوپنهاور برخلاف فیلسوفان بزرگ همعصر خود نماینده فکری جبهه اجتماعی خاصی نبود و به اصالت فرد اعتقاد داشت و نسبت به جنبش‌های اجتماعی عصر خود بی‌اعتنا بوده است.
آخرین و معروف‌ترین نوشته او اثر حاضر با عنوان «سخنان گزین در باب حکمت زندگی» است که مترجم کتاب برای ترجمه فارسی این اثر عنوان در باب حکمت زندگی را انتخاب کرده است، زیرا عبارت سخنان گزین ممکن است مجموعه‌ای از کلمات قصار را تداعی کند که مجزا از متن و بدون ارتباط با آن است.
علت وجه تسمیه عنوان اصلی کتاب این است که شوپنهاور در توضیح و تایید افکار خود درباره حکمت عملی و دستیابی به سعادت،‌ بعضی از سخنان خردمندان جهان از جمله هومر، ارسطو، ولتر، گوته، سعدی و... را نقل کرده و خود نیز با سخنان بدیع‌ بر این گنجینه افزوده است.
مترجم در ترجمه کتاب سعی کرده در درجه اول مفهوم متن بدرستی منتقل شود، زیرا نثر نویسنده با همه گیرایی و روانی به ۲۰۰ سال پیش برمی‌گردد و با نثر امروز تفاوت دارد، اما با این حال سبک نگارش نیز تا حد زیادی در ترجمه حفظ شده است.
در فصل نخست با عنوان «تقسیم‌بندی موضوع» به موهبت‌های زندگی انسان اختصاص یافته است. آنچه سرنوشت انسان‌های فانی را پایه‌ریزی می‌کند از ۳ مشخصه اساسی ناشی می‌شود: آنچه هستیم، آنچه داریم و آنچه می‌نماییم.
برای سعادت زندگی آنچه هستیم یعنی شخصیت‌مان مهم‌ترین امر است زیرا دائم و در همه شرایط تاثیرگذار است و مانند ۲ مقوله دیگر دستخوش سرنوشت نیست و به عقیده نویسنده می‌توان ارزش آن را در مقابل ارزش آن ۲ مقوله دیگر که نسبی است، ارزش مطلق خواند.
نویسنده در فصل دوم به شرح و بسط بیشتری درباره «آنچه هستیم» پرداخته است. اساس همیشه این است که آدمی چیست و در خود چه دارد زیرا شخصیت انسان، او را همواره و در همه جا دنبال می‌کند و هر چه بر او می‌گذرد رنگ آن را می‌گیرد بنابراین بهترین و بزرگ‌ترین منبعی که هرکس می‌تواند به آن دست یابد، خود اوست.
به هر اندازه که چنین باشد و هر قدر که آدمی سرچشمه لذت‌ها را در خود بیابد همان‌قدر سعادتمندتر است.

مریم لباف‌زادی