در ۲۳ کیلومتری شهر کازرون و در منطقه باستانی بیشاپور، مجموعه بزرگی از نقش برجستههای ساسانی قرار دارد که علاوه بر جاذبه گردشگری، اهمیت بسزایی در شناخت تاریخ ایران باستان …
در ۲۳ کیلومتری شهر کازرون و در منطقه باستانی بیشاپور، مجموعه بزرگی از نقش برجستههای ساسانی قرار دارد که علاوه بر جاذبه گردشگری، اهمیت بسزایی در شناخت تاریخ ایران باستان دارند. بیشاپور در زمان شاپور اول پایتخت ساسانیان بود و از همین رو شاهان ساسانی نقش برجستههای خود را در نزدیکی این شهر در جایی به نام تنگه «چوگان» و در دو سوی یک رودخانه به یادگار گذاشتهاند.
در این جا شش نقش برجسته وجود دارد که موضوعشان عبارت است از پیروزی شاپور اول بر والرین امپراتور روم؛ صحنه حضور گروهی از بزرگان دربار و دیوان و سپاه در حضور شاپور اول؛ صحنه دیگری از چیرگی شاپور اول بر رومیان با صد صورت انسانی و شصت اسب و فیل؛ دریافت فره ایزدی از اهورمزدا به وسیله بهرام اول صحنه غلبه بهرام دوم بر عدهای ازبادیه نشینان؛ و نهایتاً صحنهای از آوردن اسیران جنگی به حضور شاپور دوم.
نقش برجستههای ساسانی از این رو حائز اهمیت هستند که نوعی روایت تصویری از تاریخ را به دست میدهند و آن گونه که در تنگه چوگان میبینیم، تاریخ نگاری و هنر را در هم میآمیزند. مثلاً شاپور اول ساسانی به جای آن که بنویسد چگونه سپاه روم را شکست داد و چگونه امپراتور روم را به اسارت گرفت، صحنه زانو زدن امپراتور و زاری و التماس او را به شکل نقش برجستههای بزرگ در تنگه چوگان و بر روی صخرههای مشرف به رودخانه نقر کرده است. طبیعتاً دیدن این صحنه برای هرکس قابل فهم و بسیار تأثیرگذارتر از یک نوشته خشک و خالی است. در دوره جدید نیز فهم این نوع تاریخ نگاری مانند خواندن کتیبه بیستون به کشف زبانها و خطوط باستانی نیاز نداشت و حتی آن دهقان ساده که از کنار نقش برجستههای بیشاپور میگذشت، کمابیش از مضمون آنها سر درمی آورد؛ هرچند که هویت قهرمانان و ریزه کاریهای داستان برایش روشن نبود.
بدینسان سینه بسیاری از کوههای ایران تبدیل به گالری آثار تجسمی و پیکرتراشی ساسانیان شد: در طاق بستان نقش رستم نقش رجب، بیشاپور، تنگ قندیل و خیلی جاهای دیگر. در این نقش برجستهها، فقط شرح اقدامات و فتوحات شاهان ساسانی ثبت و ضبط نشده، بلکه نوع آرایش و لباس شاهان و اشراف زادگان ایرانی هم به تصویر درآمده است.
آن سنگتراشان و هنرمندان گمنامی هم که در نگاه تنگ و مستبدانه شاهان، مجال معرفی در تاریخ را پیدا نمیکردند، به گونهای دیگر خود را نشان دادهاند. آنجا که باد در پیراهن شاپور و بهرام پیچیده و آن حریرهای لطیف را پیچ و تاب داده؛ آنجا که موهای مجعد شاه ساسانی از زیر تاجش بیرون زده؛ آنجا که اندوه و افسوس شکست در نگاه امپراتور روم متبلور شده؛ این هنرمند گمنام ساسانی است که خود را از ورای قرون و اعصار به ما میشناساند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است