مروری بر رقابت های فرهنگی در عرصه رسانه های تصویری

شاید هنوزهم برخی از کارشناسان بر این باور باشند که اگر در هر کشوری ارگان های اقتصادی، قضایی، علمی وحتی ورزشی زیر سایه دولت قرار گیرد، طبیعتا باید انتظار کشید که فرهنگ مردمان …

شاید هنوزهم برخی از کارشناسان بر این باور باشند که اگر در هر کشوری ارگان های اقتصادی، قضایی، علمی وحتی ورزشی زیر سایه دولت قرار گیرد، طبیعتا باید انتظار کشید که فرهنگ مردمان آن دیار نیز خروجی همان آموزش ها و داده های دولتی باشد; اما درحال حاضر این نظریه با رویه جهانی شدن که با سرعت در حال پیمایش است ، کم کم رو به زوال می رود.
به تعبیر دیگر، سعی در دولتی کردن فرهنگ و آن هم با توجه به پروسه جهانی سازی که غیر قابل توقف می نماید ، رویه ای منسوخ و کوششی هرز است.
در بعد رسانه های تصویری نیز این حکم تا حدودی صادق وقابل دفاع است. یعنی شاید بتوان چندین شبکه دولتی را برای اشاعه فرهنگ موردنظر خویش روانه فضای رسانه ای کرد اما نمی توان متوقع بود که بیننده به همان برنامه های شبکه های مورد نظر اکتفا کند وبه تکاپوی رسانه های تصویری دیگر جهت دریافت اخبارمتنوع راغب نباشد.
جالب آن است که اگر هم هر گونه محدودیتی در زمینه دسترسی به جریان آزاد اطلاعات سایر شبکه های تصویری ایجاد شود ،همواره نتیجه معکوس می دهد و ناخودآگاه تمایل عموم به سوی آن رسانه تصویری افزایش خواهد یافت، حتی اگر آن شبکه ماهواره ای محتوایی پوشالی ودروغ پردازانه داشته باشد.
رسانه های تصویری داخل کشور نیز سال های سال است در ابعاد گوناگون سعی در ترویج فرهنگ مورد علاقه خود دارند و شاید در سال های نه چندان دور صدا وسیما ی جمهوری اسلامی ایران به عنوان رسانه ای بی رقیب در فضای رسانه ای ایران جولان می داد و حریف قدری برای به حاشیه راندنش وجود نداشت، اما واقعیت این است که در عصر جدید، تلویزیون ایران باید با هزاران شبکه تصویری موجود در فرکانس شبکه های ماهواره ای جهان به رقابت بپردازد و در بهترین حالت و در صورت ساخت برنامه هایی بسیار غنی، انتظار داشته باشد که تمایل به سوی شبکه های خارجی کم رنگ گردد.
طبیعی است که اگر تلویزیون ایران به ساخت برنامه هایی حرکت کند که از واقعیت های زندگی مردم به دور باشد ویا تلاش کند که برخی از وقایع روز کشور را کم رنگ پوشش دهد، به طور اتوماتیک موازنه قدرت بین شبکه های داخلی وخارجی به هم می خورد وآنگاه احتمال دارد در چنین شرایطی کفه ترازو به نفع شبکه های خارجی سنگینی کند.
امروزه برهمگان واضح و مبرهن است که سرمایه اصلی هر رسانه تصویری، مخاطبان آن رسانه می باشند ونه هزینه ها وبودجه های هنگفتی که به پای آن رسانه ریخته می شود. به همین روی، جذب مخاطب، کشف سلایق بیننده، جلوه دادن حقایق واقعی ونداشتن سوگیری، رمز افزایش سرمایه هر رسانه ای شناخته می شود. صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز باید بپذیرد که سرمایه اصلی این سازمان، بینندگان آن می باشد واحترام به سلایق آنان، ایجاد فضای چند صدایی در این رسانه، تحمل عقاید مخالف ودست بالا گرفتن شعور مخاطب می تواند انتقاد هایی را که از سوی نهاد های فرهنگ ساز گوناگون بر این رسانه وارد می شود را قدری تقلیل دهد.
در هرحال، رقابت های فرهنگی در عرصه رسانه های تصویری، امروزه به جنگی تمام عیار تر از جنگ فیزیکی مبدل شده است. آنچنان هژمونی رسانه ها در فضای فرهنگی وفکری جوامع مختلف گسترش یافته است که گاه فرد فکر می کند اندیشه هایش محصول کند وکاوهای ذهنی خود است اما در حقیقت اندیشه های بسیاری از بینندگان، بسته های ذهنی از پیش طراحی شده توسط شبکه هایی است که نه تنها ساختارهای فرهنگی جوامع مختلف را دستخوش تغییر قرار می دهند بلکه حتی بر روی خط ومشی رفتار های معمولی شهروندان، همچون پوشش ونحوه گفت وگو نیز عملکردی خنثی ندارند.
به همین جهت است که اگر تلویزیون ایران می خواهد در فضای فرهنگی ایران جای پای محکم تری داشته باشد و واقعا رسانه ای ملی باشد باید ملی فکر کند و تریبون همه اقشار جامعه باشد; زیرا در غیر این صورت هر روز باید شاهد ظهور شبکه های تصویری جدیدی باشیم که تولدشان مدیون خلا»ها ونواقص تلویزیون ایران خواهد بود.
نویسنده : امین جلالوند