دشمن جاز

تئودور لودویك ویزنگراند آدورنو (۱۹۶۹- ۱۹۰۳) كار خود را با نوشتن مقالات انتقادی موسیقی آغاز كرد و با این هدف كه این كار در آینده حرفه اصلی او خواهد بود، تحصیل موسیقی را در وین آغاز …

تئودور لودویك ویزنگراند آدورنو (۱۹۶۹- ۱۹۰۳) كار خود را با نوشتن مقالات انتقادی موسیقی آغاز كرد و با این هدف كه این كار در آینده حرفه اصلی او خواهد بود، تحصیل موسیقی را در وین آغاز كرد. در همین جا بود كه با آنتون فون وبرن و آرنولد شوئنبرگ آشنا شد و در آهنگسازی تحت تاثیر شوئنبرگ و آلبان برگ- شاگرد شوئنبرگ و دوست آدورنو- قرار گرفت كه از مدرنیست های موسیقی آن زمان بودند . مقاله «درباره جاز» (on Jazz) كه در سال ۱۹۳۶ به چاپ رسید، نخستین جبهه گیری آدورنو در برابر هنر سرگرم كننده و یكی از بحث انگیزترین مباحث او به شمار می آید.
(موسیقی جاز به موازات شكل گیری گام ۱۲ نتی اروپا، برگرفته از موسیقی برده های آمریكا، در آمریكا شكل گرفت و ریشه در بداهه پردازی دارد.) آدورنو در ارتباط با هنرهای بازاری واژه صنعت فرهنگ (Culture industry) را به كار می برد. صنعت فرهنگ میدانی است كه تمایلات انتقادی از آن حذف می شود و فرهنگ توده را تحت تاثیر قرار می دهد. آدورنو معتقد است لذات سهل الوصول كه از طریق استفاده از فرهنگ توده حاصل می شود، مردم را رام و مطیع خود ساخته است. تفاوت محصولات فرهنگی (از قبیل فیلم، موسیقی، نقاشی و...) آنها را متفاوت جلوه می دهد، اما تم اصلی یكی است. صنایع فرهنگ نیازهای كاذبی كه زاده كاپیتالیسم است را پرورش می دهد، در حالی كه نیازهای اصلی انسان آزادی، خلاقیت و شادمانی ناب است. از این رو آدورنو در صحبت از جاز، به رغم خاستگاه واقعی آن از كنش های اجتماعی آمریكای قرن بیستم، استفاده از عناصر قومی در آن را موجب نزدیكی این هنر به فرهنگ توده می داند. بداهه نوازی ها اگرچه به ظاهر آزادی از قیدوبندهای تعریف شده را تداعی می كند، اما در واقع به تكرار شكل ها و قالب های مشخصی از موسیقی سیاهان می رسد و در نتیجه تقلیدی صرف از طبیعت و تسلیم شدن به آگاهی های محسوس است و از این رو نمی توان آن را هنر مدرن تلقی كرد.
جاز ستاره های متعددی همچون لویی آرمسترانگ (سبك نیواورلئان)، بنی گودمن (سبك سوئینگ) و چارلی پاركر (سبك بیباپ) را پروراند و لذا مقهور هنرنمایی ستاره ها است. همان گونه كه هنر كلاسیك مقهور هنرنمایی ویرتئوزها بود. چنین موسیقی هایی از دید آدورنو موسیقی بازاری تلقی می شوند. از دیدگاه آدورنو، اوج آزادی از قیدوبندهای مرسوم موسیقی در آثار شوئنبرگ دیده می شود. او با كنار گذاشتن تنالیته- نظامی كه در آن یك صدا محوریت دارد و فونكسیون و نقش صداهای دیگر در ارتباط با این صدا مشخص می شود- نظامی مبتنی بر ۱۲ نیم پرده كروماتیك پدید آورد كه هر صدا نقشی یكسان دارد. این آزادی به شنونده امكان می دهد تا اسیر لذات شنیداری نشود و به تمامیت اثر توجه كند.
با تمام اینها، آدورنو به رغم ایرادهایی كه بر صنعت فرهنگ و هنر بازاری وارد می كند، بر این واقعیت نیز صحه می گذارد كه هنری كه از طریق این صنعت تولید می شود به آسانی با مخاطبان خود ارتباط برقرار می كند در حالی كه هنر مدرن عملاً در این زمینه ناموفق می نماید. عقاید آدورنو درباره هنر، ادبیات، موسیقی و نقد فرهنگ رایج در كتاب «نظریه زیبایی شناسی» و سایر نوشته های او موجود است.

علاءالدین حسینی