صادقانه‌ترین نگاه

هیاهوی کودکانه‌ای که از دبستان به گوش می‌رسد چنان جذاب و دوست داشتنی است که هر رهگذری را برای لحظاتی متوقف و او را وادار می‌کند تا به خاطرات سال‌ها قبل، سال‌های کودکی‌اش سرک …

هیاهوی کودکانه‌ای که از دبستان به گوش می‌رسد چنان جذاب و دوست داشتنی است که هر رهگذری را برای لحظاتی متوقف و او را وادار می‌کند تا به خاطرات سال‌ها قبل، سال‌های کودکی‌اش سرک بکشد. بازگشت به خاطرات کودکی و یادآوری آنها برای هر کسی شیرین و لذت‌بخش است. زمانی که هیچ فرصتی برای دغدغه‌ها و نگرانی‌ها نبود. زمانی که جز شادمانی و هیاهو و قهر و آشتی‌های کوتاه هیچ فاصله‌ای میان تو و آنهایی که دوستشان داشتی، آنهایی که دوستت داشتند، باقی نمی‌ماند. هر روز وقتی پای از خانه بیرون می‌گذاری، وقتی که کودکی را می‌بینی که با شادمانی می‌دود و دست کودکی را می‌گیری تا از خیابان عبور کند،‌ برای لحظاتی دلت را به نگاهش بسپار. خواهی دید که کینه‌ها، غم‌ها و اندوه و مشکلات چقدر از تو دور خواهند شد و تو می‌توانی دوباره لبخند بزنی. یادت باشد زیباترین لبخندها از آن کسانی است که صادقانه‌ترین نگاه را به زندگی خواهند داشت. نگذار فاصله‌ای میان تو و این نگاه صادقانه جاخوش کند. درس امروز آموختن قهر و آشتی‌های کوتاه از یک بچه مدرسه‌ای است،‌کودکی که هنوز خواندن و نوشتن نمی‌داند ولی زندگی را در لبخندی عمیق معنا می‌‌کند.