ادراک صحیح واقعیت

مواجهه واقع بینانه و درک صحیح واقعیت، نه فقط ضرورت زندگی صحیح اجتماعی محسوب می شود که برای زندگی سالم نیز مقوله یی بس مهم و اجتناب ناپذیر ارزیابی شده است. آن که در رویاهای خود …

مواجهه واقع بینانه و درک صحیح واقعیت، نه فقط ضرورت زندگی صحیح اجتماعی محسوب می شود که برای زندگی سالم نیز مقوله یی بس مهم و اجتناب ناپذیر ارزیابی شده است. آن که در رویاهای خود می زید و بدون درک صحیح زمان و مکان خویش، رویاهایش را می کاود و تحقق آنها را به انتظار نشسته است، از یک سو به تعاملی نادرست با جامعه می پردازد، و از سوی دیگر، سلامت روان خویش را به مخاطره روزافزون می افکند.
ارزیابی صحیح و فهم اینکه چه چیزهایی را می توان در محیط پیرامون تغییر داد و چه چیزهایی را «هم اینک» نمی توان تغییر داد، در هر کنش اجتماعی، اصلی غیرقابل اغماض است. چنان که در طراحی و تدوین استراتژی، تاکید شده است باید نقاط قوت و ضعف، و محدودیت ها و تهدیدها و فرصت ها را به دقت شناخت و مورد تامل قرار داد. کنشگران مدنی و سیاسی که مبتنی بر چنین ارزیابی به اقدام دست می یازند، نه فقط پیروزی را در دسترس تر و عینی تر می یابند، که «خود» نیز در آرامش و سلامت بیشتری نسبت به رویاپردازان قرار دارند.
صاحب نظران روانشناسی تصریح کرده اند کسانی که از موضوعات و اشخاص دنیای پیرامون شان شناخت عینی دارند، از سلامتی بیشتری برخوردارند. آبراهام مزلو (۱۹۰۸ تا ۱۹۷۰) روانشناس برجسته که کوشید روانشناسی را برای برقراری صلح و آشتی و دوستی، بسط دهد، این ادراک عینی را «شناخت هستی» توصیف کرده است. انسا ن های سالم- از این منظر- به جهان آن گونه که خود می پسندند و می خواهند، یا چنان که میل دارند باشد، نگاه نمی کنند؛ بلکه آنان (انسان هایی که از شخصیت روانی سالم برخوردارند) جهان و پیرامون خود را آن گونه که هست، می بینند. مزلو در پژوهش های خود به این نکته مهم نائل آمد که داوری و ارزیابی چنین انسان هایی از پیرامون خود (موضوعات و انسان ها) به گونه یی محسوس دقیق تر است. این افراد، ریاکاران و تزویر را، ناراستان و دروغگویی را، حیله گران و فریبکاری را، و مقوله ها و شخصیت های مشابه را، با دقت و سرعت بیشتری فهم می کنند و تشخیص می دهند. این گروه از انسان ها (اشخاص سالم و «خواستاران تحقق خود») در داوری و ارزیابی جامعه پیرامون خویش و انسان ها و موضوعات، فارغ از تعصب و پیشداوری، بدون حب و بغض، بی اعتنا به قضاوت عمومی جامعه، مستقل از تشویق یا توهین دیگران، و صرف نظر از تبلیغ های محیطی، رفتار و اقدام می کنند. شخصیت های سالم- از منظر مزلو- بی آنکه بکوشند باورها و ارزش ها و عقاید و نیازهای خود را به واقعیت جاری در هستی، بار و تحمیل کنند، و بدون آنکه بخواهند جهان را با شیوه یی نادرست بشناسند و داوری کنند، به تعامل و کنش و واکنش با محیط پیرامون خویش دست می یازند.
آنکه تصویری ذهنی- و نه عینی و دقیق- از جهان دارد در مواجهه با آن، به بیراهه های فراوانی خواهد رفت. نکته درخور تامل آنکه گاه تصمیم ها و اقدامات فرد، تنها دامن خود او یا حداکثر خانواده یا جمع محدودی را می گیرد اما در موارد نه چندان اندکی، کنش ها و داوری های برخی افراد، لایه های اجتماعی گوناگون و متعدد و چه بسا جامعه یا جوامعی را از خود متاثر می کند. حکومت کنندگان از آن رو که دایره قدرت و اختیار و توانایی ایشان برای اقدام بسیار گسترده تر و فراتر از انسان های معمولی (شهروندان عادی) است، از آن جمله اند. داوری و شناخت ناصحیح یک مسوول و کنش های رویاپردازانه و تصمیم های ذهنی و غیرواقعی یک مقام ارشد حکومتی می تواند زندگی جامعه یی را برای مدت ها تحت تاثیر قرار دهد. داوری و شناخت صحیح یا ناصحیح صاحبان رسانه، روشنفکران و گروه های مرجع اجتماعی (چون استادان دانشگاه، معلمان، روحانیان، حقوقدانان، کنشگران سیاسی و مدنی و...) نیز از آن رو که هر یک از آنان با گروه قابل توجهی از شهروندان در ارتباط و تعامل هستند، می تواند واجد تاثیرات قابل توجهی باشد. چنین است که برخی اشتباه روشنفکران را «خیانت» خوانده اند، و ارزیابی عینی و ادراک دقیق و صحیح واقعیت را برای روشنفکران و کنشگران سیاسی و مدنی بس مهم دانسته اند.
آنکه به درکی تا حد امکان واقع بینانه از جهان نائل می آید، بی تشویش و اضطراب، و دور از ناامیدی و تردید، مناسبات خود با پیرامون و مضمون و سطح اقدام خویش را طراحی و تنظیم می کند و امیدوارانه و مصمم، به سوی اهداف پیش بینی شده گام برمی دارد. حتی شکست نیز در این وضع، موجب افسردگی و افسوس و حسرت نخواهد شد چرا که فرد با فهم دقیق محدودیت ها و تهدیدها و فرصت ها و نقاط قوت و ضعف، اقدام کرده است. برعکس، شخصیت ناسالم، با شناخت ناصحیح و خیال پردازی، پیوسته برای خود- و چه بسا دیگران- مشکل آفرین می شود و تار تنیده شده پیرامون خویش را پیچیده تر می سازد و مشکل ها را به بحران و معضل تبدیل می کند.
«ادراک صحیح واقعیت» گریز ناگزیر انسان هایی است که می خواهند «خویشتن خویش» را محقق کنند، سالم بزیند و سلامت خویش را پاس دارند. این ادراک همه جنبه های زندگی فرد (از جمله حوزه های فکری و سیاسی) و تمامی عرصه های تعامل او را با جهان شامل می شود.

مرتضی کاظمیان