استعاره‌هایی برای یک ملت

برای نیم قرن، پرویز تناولی مجسمه‌ساز، نقاش، لیتوگرافر، مجموعه‌دار و پژوهشگر هنر ایران، همواره موقعیت خود را به عنوان پیشگام مجسمه‌سازی مدرن ایران تحکیم بخشیده است. هنر …

برای نیم قرن، پرویز تناولی مجسمه‌ساز، نقاش، لیتوگرافر، مجموعه‌دار و پژوهشگر هنر ایران، همواره موقعیت خود را به عنوان پیشگام مجسمه‌سازی مدرن ایران تحکیم بخشیده است. هنر وی ترجیحا یادآور طرح الگویی دوباره از آنچه صنعت‌کاران مخلص، چون زرگران و نقره‌کاران، ارائه نموده‌اند است و در بسیاری موارد الزاما در پی انطباق کامل با آنچه که در تعریف هنرمند یا مجسمه‌ساز در سنت اروپایی – امریکایی ارائه می‌شود نیست. اگرچه در تاریخ هنر ایران، به‌خصوص در دوره پس از اسلام، در اندک مواردی به نمایش مجسمه – به تعبیر غربی آن – برمی‌خوریم، ولی آنچه تناولی به‌عنوان یک پیشگام، پیش‌‌رو می‌نهد از سنتی که امروز آن را به‌عنوان «صنعت دست»۱ می‌شناسیم و یا آن‌چه را که وی «گرافیک سنتی ایران» می‌نامد، ریشه گرفته است.
نه‌تنها این سنت را در فلزکاری و اشکال هنرکاربردی گذشته ( مانند ابزار آلات فلزی) می‌توان یافت، بلکه نسبتی روشن با صنایع دست‌‌ساز بومی و آثار فلزکاری (به‌ویژه مرتبط با تولیدات دوره پس از اسلام) که تناولی به‌طور آگاهانه برای خلق آثارش بهره برده است، می‌توان دید. بنابراین می‌توان او را اصالتا وارث صنعتگران خلاق و آنچه (در غرب) هنر تولید شده در «بیرون» از جهان هنر نامیده شده است، نامید. او تنها یک «مجسمه‌ساز» به معنی معاصر نیست، اگرچه از حیث اندیشه، این ویژگی را با حس معاصر بودن پیوند داده است. وی در طی سال‌ها، تحقیقات گسترده‌ای را روی آثار گوناگونی در این‌باره انجام داده است، مانند بافته‌ها، قفل‌ها، طلسم‌ها و غیره. حاصل این تحقیقات به وضوح در هنر وی متجلی گردیده است.
در عین‌حال تناولی معتقدی پر شور و به‌گونه‌ای مدرنیسم است که آثارش را در راستای اشکال فرهنگ بصری محبوب (محلی) تولید می‌کند و این بیان محلی را برای الهام خود برگزیده است.تناولی متعلق به نسلی است که در دوره قبل از انقلاب اسلامی پویا و بسیار تاثیرگذار بود. اگرچه او پس از انقلاب دست از خلق هنر بر نداشت ولی فعالیت‌های اجتماعی مانند برگزاری نمایشگاه آثار خود را متوقف کرد و تنها در سال‌های اخیر شاهد نمایش آثار و بازگشت حضور اجتماعی وی هستیم. گفته می‌شود برای اولین‌بار در هنر ایران در قرن بیستم نسلی این فرصت را یافت تا دو دوره مهم تاریخ ایران را تجربه کند، قبل و بعد از انقلاب، و به‌طور اندیشمندانه این تجارب را جذب نماید.تناولی به عنوان یک مجموعه‌دار، از دیرباز شیفته جمع‌آوری اینگونه آلات در کنار دیگر مصالح مرتبط با صنایع بوده است. در اینجا تلاش‌های آغازین وی به عنوان یک مجموعه‌دار برای شناخت و درک دایره لغات زیبایی شناسی وی حیاتی است. مجموعه او از ابزار و قفل‌های دوره اسلامی،حجاری‌های محلی تا قالیچه‌های عشایری و پوشش حیوانات، همگی به وضوح شاهدی بر دغدغه عاشقانه وی با فرهنگ ایران هستند.مجسمه‌های کوچک تناولی تحت هر عنوانی که نامیده شوند، مدال یا جواهر، نمی‌توانند به‌طور مجزا از مجسمه‌های بزرگ‌تر وی مورد بررسی قرار گیرند. در این آثار، هنرمند رویکردی کاملا مشابه را در بهره‌برداری از مفاهیم و اشکال با دیگر مجسمه‌های خود اخذ می‌کند.
به عبارت دیگر، اگرچه وی اکنون باید کیفیت کاربردی و ملاحظات فنی را مانند زمانی که وی اسکیس‌هایش را برای دستبند‌ها یا انگشتر‌ها و یا گردنبند‌هایش می‌سازد، در نظر قرار دهد، و اگرچه وی به همان اندازه از آزادی عمل که در خلق مجسمه‌های بزرگش دارد برخوردار نیست، معهذا تناولی دقیقا همان نحوه رویکرد را همانند آنچه در سایر فعالیت‌های هنری‌اش به کار می‌بندد، دنبال می‌کند. تناولی ساختن این مجسمه‌های کوچک «جواهرات» را از سال ۱۳۴۹ آغاز کرد. معهذا طی سال‌های اخیر و از سال۱۳۸۱به بعد پیگیرانه مشغول خلق این آثار گردید. این زمانی است که او از کارگاه‌های جواهر‌سازی مدرن در ونگوور کانادا بازدید و مجذوب امکانات آن شد. به هر حال به نظر می‌رسد او هرگز از مضامین و اشکال محصولات آنها متاثر نشد و روش خود را در ساخت اشیاء تداوم بخشید. مجسمه‌های کوچک وی کیفیت تزئینی آثار اولیه وی را ندارد، اگرچه تاثیر اشکال تزئینی، به‌خصوص در مدال‌های وی را هنوز می‌توان دید. او گاه از ساخته‌های ظریف کهن ایران الهام می‌گیرد، البته نه صرفا جواهرات دوران کهن و دوره اسلامی. در واقع این منابع از اشیاء کاربردی تزئینی مانند: تجهیزات اسب، جعبه‌های دعا، طلسمات و قفل که وی در مجموعه خود گردآوری کرده است. او آنها را کشف و کارکرد آنها را به اشیاء هنری معاصر تغییر داده است.