بایدهای جنبش دانشجویی

اینطور احساس می شود که برخی گروه ها و احزاب بالاخص پس از دوم خرداد، نگاهشان به دانشجویان همواره نگاهی سیاسی بوده است. این گروه ها همواره دانشجویان را در قالب پیاده نظام سیاسی، …

اینطور احساس می شود که برخی گروه ها و احزاب بالاخص پس از دوم خرداد، نگاهشان به دانشجویان همواره نگاهی سیاسی بوده است. این گروه ها همواره دانشجویان را در قالب پیاده نظام سیاسی، توپخانه و مهمات سیاسی تلقی می نمایند. قربان صدقه رفتن های بی پایه و احساساتی نسبت به دانشجویان و جوانان، دادن وعده های غیرعملی و ایجاد امید و انتظارات غیرواقع بینانه در آنها و در یک کلام تلاش در جهت جلب نظر دانشجویان بای نحو کان، یکی از دلمشغولی های اصلی و اساسی این گروه ها و احزاب شده است.
مجموعه این رفتارهای کاذب و سراب گونه در قبال دانشجویان به جز ایجاد احساس سرخوردگی و ناامیدی، حاصل دیگری نداشته است. نوع رفتار و نگاه ایشان به دانشجویان به گونه ای بود که برخی دانشجویان گمان کنند، مشکلات و معضل اصلی جامعه، ناشی از عملکرد مخالفین سیاسی اصلاحات دوم خرداد می باشد. حاصل رفتاری بدین شکل، آن است که نسلی از دانشجویان (البته نه شامل اکثریت دانشجویان) در دانشگاه های ما ظاهر شده اند که به بسیاری از باورها، اعتقادات، هنجارهای سیاسی، اجتماعی، فکری، فرهنگی دینی نسل گذشته، یا دیگر باور نداشته و یا آنکه آن ارزش ها برایشان زیر سؤال رفته است. بدیهی است که چنین گروهی از دانشجویان، نه اکثریت قشر محترم دانشجوی کشور را تشکیل می دهند و نه موجب آن شده اند که جو دانشگاه ها به ناهنجاری بگراید.
حال سخن آن است که چه راه کارهایی برای خروج از این دسته دانشجویان از احساس سرخوردگی و ناامیدی وجود دارد. چند نکته در این ارتباط به نظر می رسد:
۱) جنبش دانشجویی باید تلاش نماید تا از تبدیل شدن به پیاده نظام سیاسی برخی احزاب سیاسی که به دانشجویان به عنوان عنصری کارآمد، پرتوان و متخصص برای حل بسیاری از مشکلات اقتصادی اجتماعی و فرهنگی، بلکه به عنوان نیرویی استخدام اهداف و منویات سیاسی خویش می دانند رهایی یابند.
۲) استراتژی جنبش دانشجویی در ایران نه چانه زنی بلکه باید گفتگو باشد. چانه زنی، استراتژی احزاب برای کسب منافع بیشتر در قدرت است اما جنبش دانشجویی به دنبال کسب منافع در قدرت نباید باشد. این گفتگو لزوم نه با احزاب و گروه های سیاسی بلکه با سایر بدنه اجتماعی و تشویق به ایجاد تغییرات در ابعاد مختلف باید صورت گیرد.
۳) جنبش دانشجویی باید بدانه که خارج از قلمرو سیستم حزبی به امر سیاسی می پردازد و از این رو آزادانه به سراغ امر سیاسی می رود. در حالی که احزاب، محدود به رعایت دایره وظایف حزبی و ملاحظات جناحی هستند. جنبش اجتماعی و از جمله جنبش دانشجویی می تواند و باید فراحزبی عمل کند.
۴) در جامعه امر سیاسی با امر اجتماعی- فرهنگی ادغام شده است. جنبش دانشجویی باید مراقب این اختلاط بوده و خود را درگیر راه سیاسی صرف نکند. البته در این میان، توجه به امر اجتماعی اولویت می یابد. تصحیح فرهنگ سیاسی لزوما باید از خود جنبش دانشجویی شروع شده به قشرهای مختلف اجتماعی سرایت کند. تحمل مخالف و حل اختلافات از طریق گفتگو، محض نمونه، یکی از مهمترین نکاتی است که دانشجویان باید عملا آن را نشان دهند و به اقشار مختلف جامعه و حتی به احزاب، فرابیاموزند. روشن است که تا آثار تحولی از این دست در میان دانشجویان دیده نشود، نمی توان امید به جامعه ای اصلاح شده داشت.

محمد شجاعیان