مراقبه

● مدیتیشن چیست ؟ اکثر افراد فکر میکنند که مدیتیشن (یا مراقبه) نشستن در گوشه ای و یا متمرکز نمودن افکار بر چیزی مشخص است! در صورتی که این ایده اشتباه است! مدیتیشن به زبان ساده چیزی …

● مدیتیشن چیست ؟
اکثر افراد فکر میکنند که مدیتیشن (یا مراقبه) نشستن در گوشه ای و یا متمرکز نمودن افکار بر چیزی مشخص است! در صورتی که این ایده اشتباه است! مدیتیشن به زبان ساده چیزی نیست به جز خاموشی ذهن و با هستی یکی شدن و در خدا حل شدن. یا اگر بخواهیم آن را به صورتی دیگر تعریف کنیم باید بگوییم که نشستن به نیلوفرانه و... در گوشه ای و یا تمرکز کردن بر چیزی؛ مدیتیشن نیست! اینها همه راه ها و تکنیک هایی برای رسیدن به مدیتیشن میباشد. در واقع مدیتیشن را میشود خلصه نیز نامید، در این زمان شما وارد بعد بی زمانی خواهید شد. تمامیه این تکنیک ها (چه به صورت داینامیک و چه آروم و یا تنفسی یا .....) راه هایی هستند که رسیدن به آن حالت خاص که اسمش مدیتیشن است را آسان میکنند. و شما را در وضعیتی قرار میدهند تا آسان تر وارد حریم شوید.
اشو اعتقاد دارد قبل از این مراحل در دنیای نوین، بشر باید اول خود را پاکسازی عمیقی بکند و بعد میتواند به حریم مراقبه وارد شود! برای مثال؛ شما اگر نیم ساعت به یک شکل در گوشه ای بنشینید و هیچ کاری نکنید و یا اگر بخواهید حتی فقط به یک چیز فکر کنید، این تقریباً غیر ممکن است!! چون لحظه ای ممکن است بدنتان خارش بگیرد! دست و پایتان خواب رود، افکار دیگری به سراغ شما بیاید، و ....! ما مانند پیاز می مانیم! و دارای لایه ها و پوسته های متعددی هستیم! و باید بوسیله راه ها و تکنیکهایی این پوسته ها را بیاندازیم تا به مرکز وجودمان برسیم.
مدیتیشن فقط بودن است , بدون اینکه هیچ کاری انجام دهیم ، بی عملی محض ، بدون گذر هر گونه فکری از ذهن و عدم وجود هیجانات . شما فقط هستید و این احساس بسیار خوشایند به انسان دست میدهد .هنگامی که شما , نه در لایه بدن و نه در سطح ذهن هیچ کاری انجام نمی دهید , هنگامی که تمام فعالیت ها متوقف میشود و شما فقط هستید ... همین " بودن " مدی تیشن است . مدی تیشن چیزی نیست که آن را انجام بدهید یا آن را تمرین کنید , تنها باید آن را تجربه کنید و بچشید .
هر گاه زمانی پیدا میکنید که فقط میتوانید " باشید " انجام هر عملی را متوقف کنید .فکر کردن نیز به نوعی انجام کاری است , تمرکز کردن نیز به همین صورت . حتی اگر برای یک لحظه هیچ کاری انجام ندهید و در بی عملی محض در هسته مرکزی وجود خود در ارامش بسر برید وارد حالت مدیتیشن شده اید و اگر یک بار چنین وضعیتی را تجربه کنید خواهید توانست تا هر زمان که دوست دارید در آن باقی بمانید و در نهایت میتوانید برای تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانه روز در این حالت باشید . یک بار که متوجه شدید چگونه میتوانید وجود خود را در حالتی ارام و بدون تنش نگاه دارید , آرام ارام خواهید توانست حتی در حال انجام کارهای مختلف نیز هوشیاری و اگاهی خود را به گونه ای حفظ کنید که وجودتان دچار هیچ گونه تنشی نشود . البته این قسمت دوم مدیتیشن است ، در بخش اول باید یاد گرفت که چگونه فقط "بود " و سپس یاد میگیریم چگونه در حال انجام کارهای کوچک مثل تمیز کردن زمین و یا دوش گرفتن هوشیار و اگاه باقی بمانیم و در مرکز وجود خویشتن باشیم . در این صورت خواهیم توانست کارهای پیچیده تری را نیز با همین اگاهی انجام دهیم .
بنابر این مدیتیشن به هیچ وجه در تقابل با عمل کردن و فعال بودن نیست . مدی تیشن به این معنی نیست که باید از زندگی فرار کرد . مدی تیشن نوع جدیدی از زندگی کردن را به شما می اموزد . در این حالت شما مرکز گردباد حوادث و تغییرات زندگی اطراف خود خواهید بود . زندگی شما در گذر خواهد بود , حتی باشدت بیشتر ، بالذت , شفافیت و خلاقیتی بیشتر ، و در عین حال شما کاملا از آن جدا هستید و هیچ وابستگی ای ندارید , تنها مشاهده کننده ای بر فراز تپه هایی دور دست که به سادگی هر آنچه در حال اتفاق افتادن در اطراف است را تماشا میکند . شما فاعل و انجام دهنده نیستید بلکه تنها شاهدی هستید که به تماشا کردن ادامه میدهید . این نکته سر اصلی مدیتیشن است که تنها شاهدی باقی بمانید .
در این حالت انجام شدن فعالیت ها و کارها خود به خود و بدون هیچ گونه مشکلی صورت میپذیرد : خرد کردن هیزم ، کشیدن آب از چاه ... میتوانید کارهای کوچک و بزرگ را به همان صورت قبل انجام دهید، تنها یک چیز ممنوع است و آن این است که نباید به هیچ وجه حالت "در مرکز بودن " خود را از دست بدهید . هسته اصلی و روح مدی تیشن این است که آموزش ببینیم چگونه مشاهده کنیم . صدایی می آید ... شما در حال شنیدن آن هستید . در این حال موضوع , یعنی صدا وجود دارد و شما که در حال شنیدن آن هستید نمیتوانید شاهدی پیدا کنید که در حال مشاهده هر دوی اینها یعنی صدا و شما باشد . ولی در وجود شما شاهدی هست که هر دو را مشاهده میکند . این پدیده ای است بسیار ساده . شما در حال تماشا کردن درختی هستید , شما اینجا هستید و درخت نیز انجاست , ولی ایا میتوانید چیز دیگری را نیز ببینید ؟ شما در حال تماشا کردن یک درخت هستید و در عین حال شاهدی در وجود شما هست که شما را در حال تماشا کردن درخت , مشاهده میکند . مشاهده کردن مدیتیشن است . آنچه مشاهده میکنید اصلا اهمیتی ندارد . کیفیت مشاهده کردن ، کیفیت آگاه و هوشیار بودن ، چیزی است که مدیتیشن نامیده میشود .
یک نکته را همیشه به خاطر داشته باشید :
مدیتیشن یعنی آگاهی و هر کاری که با آگاهی انجام شود مدیتیشن است . خود کاری که انجام میشود اهمیتی ندارد بلکه مهم کیفیتی است که با آن کار خود را انجام میدهید. قدم زدن میتواند یک مدیتیشن باشد اگر اگاه و هوشیار قدم بزنید . نشستن میتواند مدی تیشن باشد اگر همراه با اگاهی باشد . گوش دادن به آواز پرندگان اگر با اگاهی همراه باشد ,مدیتیشن است . حتی گوش دادن به سر و صدای درونی ذهن شما نیز اگر هنگام گوش دادن اگاه و هوشیار باقی بمانید میتواند یک مدیتیشن باشد . کل مساله این است که زندگی شما نباید در خواب و رویا باشد . در این صورت هر انچه بکنید مدی تیشن است .
اولین گام در اگاهی , مشاهده بدن خودتان است , سپس آرام آرام از هر حرکت و هر وضعیت بدن خود آگاه و هوشیار خواهید شد . همینطور که آگاهی شما افزایش می یابد , معجزه ای شروع به اتفاق افتادن میکند و خیلی از کارهایی که قبلا عادت داشتید انجام دهید به سادگی حذف خواهند شد . بدن شما ارامش بیشتری تجربه خواهد کرد و هماهنگی بیشتری را در آن احساس میکنید .
گام دوم , آگاه شدن از افکار تان است . افکار شما بسیار ظریف تر از بدنتان میباشد و البته خطرناک تر هم هستند . هنگامی که از افکار خود آگاه میشوید بسیار شگفت زده خواهید شد که در درونتان چه میگذرد . اگر هر آنچه از ذهنتان میگذرد را در برگه ای ثبت کنید , هنگامی که دوباره ان را مرور کنید بسیار تعجب خواهید کرد . تنها به مدت ده دقیقه آنچه از ذهنتان میگذرد را بر روی کاغذی یادداشت کنید ، پس از خواندن ان متوجه خواهید شد که چه ذهن دیوانه ای دارید! به علت عدم وجود اگاهی این دیوانگی دائما به صورت یک " زیر جریان " در درون ما در حال گذر است . این دیوانگی هر آنچه انجام میدهید را تحت تاثیر قرار میدهد و بر هر انچه انجام نمیدهید نیز تاثیر میگذارد . این دیوانگی که در درون شماست باید متحول شود . معجزه اگاهی این است که برای این تحول نیازی نیست کاری انجام دهید جز اینکه آگاه و هوشیار باقی بمانید . خود پدیده مشاهده کردن این دیوانگی را تغییر میدهد . به آهستگی این دیوانگی ناپدید میشود و افکار شما شروع به تبعیت از یک الگوی خاص میکنند ، دیگر آشوب و اغتشاشی در افکارتان مشاهده نمیکنید بلکه افکارتان بیشتر بیشتر هماهنگ خواهد شد و آرامشی ژرف بر وجودتان حاکم میشود .
هنگامی که بدن و ذهن شما در ارامش باشند متوجه خواهید شد که آنها هماهنگ با یکدیگر عمل میکنند و در واقع پلی میان آنها وجود دارد . برای اولین بار هماهنگی میان ذهن و بدن به وجود خواهد آمد و این هماهنگی کمک شایانی برای برداشتن گام سوم میکند : آگاه شدن از احساسات و هیجانات . این ظریف ترین لایه وجودی شما و مشکل ترین آن است ولی اگر بتوانید از افکار خود آگاه شوید با این مرحله تنها یک قدم فاصله خواهید داشت . کمی اگاهی بیشتر مورد نیاز است که احساسات و هیجانات شما ظاهر شوند . هنگامی که شما از تمامی این سه لایه اگاه شوید ، هر سه لایه تبدیل به یک پدیده میشوند و در این صورت مرحله چهارم اتفاق می افتد که چیزی نیست که شما بتوانید خود آن را انجام دهید . این مرحله به خودی خود اتفاق می افتد .
چهارمین مرحله آگاهی نهایی است که باعث میشود انسان کاملا بیدار و روشن شود . در این مرحله انسان از آگاهی خود آگاه میشود . در این مرحله انسان تبدیل به بودا می شود . و تنها انسان هایی که به اشراق رسیده اند میدانند این مرحله چیست . بدن لذت را میشناسد ، ذهن شادی را تجربه میکند ، دل خوشحالی را درک میکند و فقط افرادی که در مرحله چهارم قرار دارند میدانند سرور و بهجت چیست . نکته مهم این است که شما آگاه و هوشیار به مشاهده ادامه میدهید و به این ترتیب آرام آرام شاهد درونی شما ثابت و پایدار میشود و تغییر و تحول درونی در شما صورت میگیرد . در این حالت انچه مورد مشاهده قرار می دادید ناپدید میشود و برای اولین بار خود " شاهد " موضوع " مشاهده " میشود و شما به مقصد نهایی می رسید.

زهرا منصوری