باور اینکه ۵۰ سال از آغاز شکلگیری موج نوی سینمای فرانسه میگذرد، کمی دشوار است. به این دلیل واضح که موج نو هنوز طراوت خود را تا حد زیادی حفظ کرده است. در میان تمام جریانهای سینمایی …
باور اینکه ۵۰ سال از آغاز شکلگیری موج نوی سینمای فرانسه میگذرد، کمی دشوار است.
به این دلیل واضح که موج نو هنوز طراوت خود را تا حد زیادی حفظ کرده است. در میان تمام جریانهای سینمایی که در طول همه این سالها در نقاط مختلف دنیا شکلگرفته است، موج نوی سینمای فرانسه هنوز هم تأثیرگذارترین، شورانگیزترین و جذابترین جریان سینمایی بهشمار میآید.
جوانهای عاصی و پرشوری که در دهه۵۰ میلادی در کایه دو سینما نقد مینوشتند، شورشیان آرمانخواهی بودند که علیه سینمای مجلل، پرهزینه و «پیرمردی» فرانسه قد علم کردند.
فرانسوا تروفو و ژانلوک گدار تندترین نقدها را در کایه علیه فیلمهای پرطمطراق فرانسوی که اغلبشان اقتباسهای ادبی بودند، نوشتند. در کنار اینها پسرعموها (لقبی که به منتقدان کایه که بعدها فیلمساز شدند داده میشد) شروع کردند به بهادادن به سینمای آمریکا و فیلمهای نادیده گرفته شده آمریکایی.
اینگونه بود که هیچکاک، وسترنهای فورد، نیکلاس ری، رابرت آلدویچ و... توسط منتقدان کایه کشف شدند. با چنین اقداماتی، درواقع بستری تئوریک شکل گرفت و بعد ۲ اتفاق تعیینکننده، باعث شد تا موج نوی سینمای فرانسه شکل گیرد:
▪ اول اینکه سینمای مجلل و اقتباسهای ادبی پرطمطراق در گیشه شکست سختی خوردند و تماشاگر هم مانند منتقدان کایه نسبت به سینمای پیرمردی واکنش نشان داد تا این سینما به آخر خط برسد.
▪ اتفاق دوم، تصمیم دولت فرانسه مبنی بر حمایت از فیلمسازان جوان بود. اگر در اوایل دهه۵۰ تأسیس «مرکز ملی سینما» این امکان را فراهم میکرد که علاقهمندان سینما بتوانند فیلم کوتاه بسازند، از ۱۹۵۹ دولت فرانسه براساس فیلمنامه ارائهشده، هزینه مالی فیلم اول کارگردانان جوان را تأمین میکرد؛ قانونی که تقریباً همه منتقدان کایه دو سینما با استفاده از آن اولین ساختههای بلند سینمایی خود را جلوی دوربین بردند.
موج نو طراوت را برای سینما به ارمغان آورد. دوربین روی دست، شکستن خط فرضی و زیر پا گذاشتن قواعد دکوپاژ و داستانگویی، جملگی با موج نو به رسمیت شناخته شدند. در سراسر دنیا هر نهضت سینمایی که شکل گرفت، گوشه چشمی به موج نوی سینمای فرانسه داشت و حتی سینمای تجارتی نیز از این تکنیکهای فیلمسازان موج نویی تأثیر پذیرفت.
موج نوی فرانسه البته مانند یک حزب سیاسی عمل نمیکرد و دلیل پویاییاش هم حضور سلیقهها و طیفهای گوناگون فکری در آن بود. گدار، تروفو، شابرول و رومر، هر کدام راه خود را میرفتند. «۴۰۰ضربه» تروفو هیچ ارتباطی با «پسرعموها»ی شابرول نداشت. کارگردانان قرار بود دیدگاههای شخصیشان را در مقابل دوربین متبلور سازند و فردیتداشتن موج نوییها باعث متفاوت بودنشان میشد.
بعدها خیلیها زیر علم موج نو فیلم ساختند و خیلی از فیلمهایی که موج نویی خوانده شدند، عملاً فاقد ارزش بودند.
برخی از فیلمهای مهم کارگردانان شاخص موج نو هم امروزه به نظر کهنه و فاقد خلاقیت به نظر میرسند. پس از گذشت نیمقرن همه اینها طبیعی است اما چیزی که شگفتانگیز بهنظر میرسد، آن مایه عشق به سینماست که هنوز در بسیاری از فیلمهای موج نو قابل مشاهده و البته شورانگیز است.
«پسرعموها» هنوز دیدنی، «از نفسافتاده» همچنان خلاقانه و «ژول و ژیم»، «لولا»، «نشان شیر» و «قصاب» تأثیرگذار بهنظر میرسند؛ فیلمهایی که جوان ماندهاند و پرشور و باور اینکه سازندگان، حالا پیرمردهایی ۷۰ و چند سالهاند و یا سالهاست که مردهاند، کمی دشوار است. موج نوی سینمای فرانسه همیشه جوان است.
سعید مروتی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است