بـبرد از من قرار و طاقت و هوش بـت سنگین دل سیمین بناگوش نـگاری چابـکی شنگی کله دار ظریفی مه وشی ترکی قـباپوش ز تاب آتـش سودای عشـقـش بـه سان دیگ دایم میزنم جوش چو پیراهـن …
بـبرد از من قرار و طاقت و هوش
بـت سنگین دل سیمین بناگوش
نـگاری چابـکی شنگی کله دار
ظریفی مه وشی ترکی قـباپوش
ز تاب آتـش سودای عشـقـش
بـه سان دیگ دایم میزنم جوش
چو پیراهـن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قـبا گیرم در آغوش
اگر پوسیده گردد اسـتـخوانـم
نـگردد مـهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دینم ببردهسـت
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای تو دوای توسـت حافـظ
لـب نوشش لب نوشش لب نوش
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است