اولوالالباب و فنای ذاتی

در قرآن از عقل به عنوان لب یاد شده است. عقل، در قرآن بسیار ستایش شده البته آن چه مورد ستایش خداوند است، خردورزی و بهره مندی از عقل است؛ از این رو در تمامی کاربردهای قرآنی هرگز سخنی …

در قرآن از عقل به عنوان لب یاد شده است. عقل، در قرآن بسیار ستایش شده البته آن چه مورد ستایش خداوند است، خردورزی و بهره مندی از عقل است؛ از این رو در تمامی کاربردهای قرآنی هرگز سخنی از عقل به شکل اسمی آن نیست و قرآن همواره آن را به شکل فعلی و در قالب فعل مضارع که دلالت بر استمرار دارد، به کار می برد تا این مفهوم را انتقال دهد که مهم به کارگیری دایمی از قوه عاقله است نه دارندگی آن به شکل بسته بندی شده و بی مصرف.
● تفاوت عقل و لب
این ستایش های خداوندی به گونه ای عام است که همه مراتب عقل مورد توجه است، با این همه مرتبه ای که از آن به لب تعبیر می شود بسیار مهم تر و ارزشی تر است؛ زیرا عقل در تفسیر قرآنی، قوه ای است که آدمی را به سوی خیر هدایت می کند و درحقیقت عامل شناسایی خیر از شر و فرقان میان آنها است، ولی لب بر خلاف عقل به نوعی خاص از خیر توجه می دهد که همان توحید و معرفت الهی است. از این رو خداوند در وصف اولوالالباب می فرماید آنان کسانی هستند که به حقیقت راه یافته اند. به سخن دیگر لب از نظر قرآن نتیجه عقلی است که به کار گرفته شده و در مسیر تفکری قرار گرفته است. لذا تفکر در آن اصالت می یابد؛ زیرا بیانگر بهره گیری داشته های علمی برای حل مجهولات کلان تر و مهم تر و رسیدن به حقیقت و باطن است.
لب در لغت به معنی مغز است و در اینجا مراد مغز و باطنی است که انسان با تفکر و اندیشه در نشانه ها به آن باطنی می رسد که همان خداست؛ یعنی به هرجا بنگرم روی تو بینم. این عقل به کار رفته، زمانی لب می شود که عمل در آن به خوبی نمود یافته باشد و آدمی را به باطن و حقایق هر چیزی برساند که همان وجه الله است که باقی و برقرار در همه هستی است.
● ویژگی اولوالالباب و خردمندان
به سخن دیگر اولوالالباب کسانی هستند که با تفکر و خردورزی در هستی به مقامی می رسند که خیر حق و توحیدی را می شناسند در پی آن می روند: ان فی خلق السماوات والارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاماً و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار : مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی (قانع کننده) است . همانان که خدا را ] در همه احوال[ ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده، یاد می کنند، و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند ] که:[ پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار. (آل عمران آیات ۱۹۰ و ۱۹۱)
خردمندان دارای نوعی خاص از تفکر و عمل هستند که آنان را با حقیقت هستی و معرفت واقعی چنان که هست آشنا می سازد و به فکر و زندگی ایشان جهت می دهد. از این رو در مسیر کمال حرکت و عمل می کنند و هر چیزی را نشانه ای برای ترسیم زندگی قرار می دهند و به درستی از آنها بهره می گیرند.
اینان با این شیوه تفکر و عمل، به جایی می رسند که در قرب نوافل از آنان به «کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به...» (اصول کافی ج ۲ ص ۳۵۲ حدیث ۷) یاد می شود و در این صورت است که خداوند گوش و چشم و دیگر اعضای ایشان می شود و این خردمندان در مقام عبودیت باگوش خدا و چشم خدا می بینند که مقام بلندی است. این همان چیزی است که می فرماید: اتقوا فراسه المومن لانه ینظر بنورالله؛ از فراست و زیرکی مومن بهراسید که وی با نور خدا می نگرد.
در حدیث معراج در باره مقام خردمندان می فرماید: و لاقومن له مقام عقله و لاستغرقن عقله بمعرفتی؛ و قطعا خود به جای عقل او قرار می گیرم و عقل او را در معرفت خویش غرقه می سازم. (وافی ج ۲ ابواب المواعظ، باب مواعظ الله سبحانه ص ۴۰)
خداوند در این حدیث معراجی می خواهد بگوید بنده با قرب نوافل به این نتیجه طبیعی می رسد که من همان گونه که اعضایش می شوم هم چنین عقل او می شوم که با آن می اندیشد؛
این مقامی است که صاحبان خرد یعنی اولوالالباب به آن می رسند. البته اگر در عمل همین طریق را طی کنند به مراتب عالی تری می رسند که از آن به نتیجه قرب الفرایض یاد می کنند که همان مقام مرگ اختیاری و فنای ذاتی است که دیگر عبدی و معبودی نمی ماند و خود بنده متاله می شود و سرپرستی عالم را به عهده می گیرد. در این حالت است که عمل بنده و تاسف او به خدا نسبت داده می شود: فلما اسفونا انتقمنا منهم فاغرقناهم اجمعین (زخرف، آیه ۵۵)، و مجاهدتش، مجاهدت خدا می باشد. (انفال آیه ۱۷)
این مقام برای همگان دست یافتنی است؛ زیرا اگر برای معصومان (ع) ذاتی باشد به حکم «لکم فی رسول الله اسوه حسنه؛ می توان گفت که به عرض هر کسی می تواند به این مقام برسد؛ زیرا آنان اسوه و نمونه کاملی هستند که نشان از توانایی انسان و ظرفیت دست یابی به آن را دارد.

علی پوریا