شعر

مولا بیا که منتظران دیده بر درند عشاق تو شکسته دل و زار و مضطرند امروز در تهاجم کفتارهای شوم طفلان غزه با غم و محنت برابرند تنها و دردمند و دل افسرده و غریب چندیست در محاصره خصم …

مولا بیا که منتظران دیده بر درند
عشاق تو شکسته دل و زار و مضطرند
امروز در تهاجم کفتارهای شوم
طفلان غزه با غم و محنت برابرند
تنها و دردمند و دل افسرده و غریب
چندیست در محاصره خصم کافرند
با ما نگفت کس به کدامین گناه و جرم
این مردم ستمزده در خون شناورند
مولا بیا که اکثر حکام مسلمین
یا بی تفاوتند و یا با ستمگرند
آیا چه روی داده که اینگونه حاکمان
خوار و ذلیل گشته و دژخیم پرورند
کور و کرند زانکه نبینند و نشنوند
یا دستشان شکسته که دستی درآورند
آنان برای خاطر خوش خدمتی به کفر
گویا که منکران خدا و پیمبرند
مولا برس بداد محبان که در مصاف
با دشمنان تو همه بی یار و یاورند
بیگی یقین که فتح بود با موحدان
که ایشان امیدوار به الله و اکبرند

نصرت الله بیگی درباغی